وقنی صحبت از برقراری تعادل بین کار و خانواده به میان می آید اولین چیزی که به ذهن فرتنظیم یک برنامه خوب و هدفمند برای حفظ تعادل است.

برای این‌که می‌خواهید یک فرد بسیار موفق باشید، عذرخواهی نکنید. شما می‌خواهید سخت کار کنید. مسئولیت‌های بیشتری برعهده می‌گیرید. می‌خواهید هر آن‌چه را که برای پیشرفت لازم است، انجام دهید.

درحالی‌که امروز، برخی “خیلی موفق” را به‌عنوان یک واژه‌ی تحقیرآمیز به‌کار می‌برند، شما با بهترین انگیزه‌ها به پله‌ی بالاتر می‌رسید.

اگر می‌خواهید به‌خاطر غرورتان بهترین باشید، به احتمال زیاد شکست خواهید خورد، ‌اما اگر می‌خواهید برای منفعت‌رسانی به دیگران، ‌به‌خاطر کارفرمای‌تان یا باورتان بدرخشید، ‌از آن‌چه که در نتیجه‌ی تلاش‌تان به‌دست می‌آورید شگفت‌زده خواهیدشد.

اما هنوز هم باید به دقت یادتان باشد چه‌چیزی واقعا برای‌تان مهم است.

موضوع مهم

رویای نهایی که اوایل ازدواج به عنوان مدیر اجرایی انتشارات دنبال می‌کردم این بود که با گرفتن کار از مجلات مختلف تبدیل به یک نویسنده‌ی مستقل شوم.

یک‌بار به‌طور اتفاقی و تقریبا در یک محدوده‌ی زمانی با ۵ مرد که دوبرابر من سن داشتند، مصاحبه کردم.

درطول مصاحبه از هریک از این آقایان سوال یکسانی پرسیدم: در این مرحله از زندگی‌تان از چه چیزی پشیمان هستید؟

همه‌ی آنها گفتند کاش هنگامی‌که فرزندان‌شان در حال رشد بودند، می‌توانستند زمان بیشتری را با آنها ‌بگذراندند.

هرگز فراموش نخواهم‌کرد که به همسرم دیانا گفتم انگار کسی به‌وضوح می‌کوشید چیزی به من بگوید. “اگر به آن سن برسم و همان پشیمانی را تجربه کنم، هیچ عذری نخواهم داشت.”

در این نوشتار به چگونگی برقراری تعادل بین کار و خانواده اشاره شده است.

تنظیم برخی دستورالعمل‌ها

ما تصمیم گرفتیم بعد از بچه دار شدن، زمانی که به خانه می‌رسم تا زمانی که بچه‌ها به تخت‌خواب بروند کار نویسندگی یا اداری انجام ندهم. (البته گاهی آنها را ساعت ۴: ۳۰ به تخت‌خواب می‌فرستیم.)

البته این بدان معنا بود که پشت روزنامه پنهان‌شدن، جلوی تلویزیون میخ‌کوب شدن یا سر را داخل کتاب بردن هم ممنوع است! هرروز در وظایف تعلیم و تربیت بچه‌ها به دیانا کمک می‌کردم، و خودم را وقف پسرمان و بعدها دو پسرمان و نهایتا سه پسرمان می‌کردم.

این‌که به خانواده‌تان بگویید برای‌تان اولویت دارند یک‌چیز است و این‌که آن را ثابت کنید چیز دیگر.

بچه‌ها آن‌چه را که می‌گویید می‌شنوند اما چیزی را باور می‌کنند که می‌بینند. عشق به این شکل هجی می‌شود: و-ق-ت

افسانه‌ی کیفیت در برابر کمیت زمان

زمانی که من و دیانا پسران‌مان را بزرگ می‌کردیم، کارشناسان به والدین پرمشغله توصیه می‌کردند: اگر زمان زیادی برای گذراندن با فرزندان‌تان ندارید، مطمئن شوید زمانی که با آنها می‌گذرانید با کیفیت است.

فکر می‌کنم منظورشان این بود که با فرزندان‌تان درباره‌ی معنای کائنات صحبت کنید!

فرزندان من اغلب دوست داشتند از سر و روی من بالا بروند.

کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین پسران‌ام پرحرف بودند. آنها دوست داشتند در زمان بازی من را به حرف بگیرند. اما پسر وسطی‌مان خیلی علاقه نداشت زمان بازی حرف‌ بزند.

با این‌که طبیعتا درمورد همه چیز اتفاق ‌نظر نداشتیم اما هیچ‌یک از آنها به عنوان نوجوان کله شقی نمی‌کردند. و امروز با همه‌ی آنها که اکنون سی و اندی سال دارند هم‌چنان دوستانی صمیمی هستیم.

یک مزیت شگفت‌آور دیگر از تعادل بین کار و خانواده

درکنار خاطرات دوست‌‌داشتنی از رابطه‌ای که با فرزندان‌ام داشتم (و مجموعه‌ای از چیزهایی با ارزش از فرزندان‌ام در سنین مختلف)، متوجه یک پاداش غیرمنتظره نیز شدم.

با این‌که من با دیر خوابیدن مخالف هستم، اما مجبور بودم کارهای نویسندگی‌ام را به اواخر شب موکول کنم (بیش‌تر شب‌ها از ساعت ۹ تا نیمه شب کار می‌کردم) و متوجه شدم که طی آن سال‌ها بیش از هر زمان دیگری موفق بودم.

درحقیقت به طور میانگین ۵ کتاب در سال نوشتم، با این‌که تمام وقت کار نکرده بودم.

چرا؟

چون مجبور بودم زمانی را که به‌سختی برای نوشتن پیدا کرده‌بودم به طور کامل استفاده کنم. و وقتی می‌نوشتم احساس گناه نداشتم. من خالصانه خط مشی خودم را دنبال کردم و اولویت‌های‌ام را به‌طورجدی حفظ کردم.

من هرگز خانواده‌ام را در قربان‌گاه موقعیت شغلی‌ام قربانی نکردم.

شما هم همین کار را بکنید تا در سال‌های طلایی زندگی‌تان از مزایای گران‌بهای هر دو لذت ببرید.