time - division multiplier


اصطلاح
برق و الکترونیک
26 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
ضرب کننده تقسيم زماني ~ ضرب کننده الکترونيکي که خروجي آن متوسط قطار پالسهايي است که پهناي آنها با يک متغير و دامنه ي آنها با متغير ديگري کنترل مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت time - division multiplier معنی time - division multiplier معنی time - division multiplier به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک time - division multiplier در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
time - domain reflectometer
بازتاب سنج حوزه ي زمان ~ ابزاري که مشخصه هاي الکتريکي سيستمهاي ارسال باند پهن ف زير مجموعه ها ، قطعات و خطوط را با تغذيه پله ولتاژ و نمايش دادن سيگنالهاي بازتابش سوار شده بر آن ، در اسيلوسکوپ مجهز به جاروي مبناي زمان مناسب ، اندازه گيري مي کند. صفحه نمايش مشخصه و مکان هر ناپيوستگي را در باز تابش پا ...

time gate
دريچه زماني ~ مداري که در طول فاصله زماني انتخاب شده خروجي داد .

time - interval counter
شمارنده ي فاصله ي زماني ~ شمارنده الکترونيکي که فاصله زماني را با شمارش تعداد پالسهاي دريافتي از مولد سيگنال RF ~ در آن فاصله زماني اندازه مي گيرد .

time - interval setector
انتخاب کننده فاصله ي زماني ~ مداري که پالس خروجي معيني را فقط تنها فقط هنگامي توليد مي کند که فاصله زماني بين دوپالس بين حدود معيني باشد .

timr jitter
لرزش زماني ~ تغييرات در همزمان ساري اجزاي سيستم رادار که سبب تغييراتب در موقعيت پالس مشاهده شده در طول مبناي زمان و کاهش دقتي مي شود که زمان درايفت پالس با ان تعيين مي شود .

time lag
پس فاز زماني ~ زمان بين حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن ، مانند زمان بين اتفاق افتادن يونيده سازي اوليه و شمارش آن در شمارنده .

time - mark generator
مولد نشانه ي زماني ~ مولد سيگنالي که پالسهاي ساعت بسيار دقيقي توليد مي کند که مي توانند به صورت نقطه هايي در صفحه نمايش پرتوکاتدي براي زمان بندي حوادث نشان داده شده روي صفحه نمايش ، نشان داده شوند .

time - division multiplex
تسهيم تقسيم زماني ~ راسال دو يا چند سيگنال روي يک مسير مشترک با استفاده ار فواصل زماني متفاوت براي هر سيگنال .

time modulation
مدوله سازي زماني ~ مدوله سازي که در آن زمان وقوع قسمت معيني از شکل موج مطابق با سيگنال مدوله کننده تغيير داده مي شود .

time phase
فاز زماني ~ ويژگي رسيدن به مقادير قله متناظر در يک لحظه از زمان ، که الزاماً در يک نقطه از فضا نيستند .