toroidal phase shifter


اصطلاح
برق و الکترونیک
22 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
انتقال دهنده ي فاز چنبره اي ~ انتقال دهنده فاز معکوس نشدني با چنبره ي فرو مغناطيسي قرار گرفته در داخل بخش موجبر ، چنبره به تقويت کننده راه اندازي متصل سات که مي تواند پالسهاي جريان مثبت يا منفي را تغذيه کند. که ميدان مغناطيسي را براي هدايت ماده داخل چنبره به اشباع ، در حالت مثبت يا منفي ، تامين مي کنند. انتقال دهنده ي فاز ديجيتال کامل شامل طولهاي متعددي از هسته هاي فريتي است تا انتقال فازهاي تفاضلي تا 180 را ايجاد کند . انواع آنالوگ بايد قادر به ايجاد حداقل 360 انتقال فاز باشند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت toroidal phase shifter معنی toroidal phase shifter معنی toroidal phase shifter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک toroidal phase shifter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
torque
گشتاور ~ اثر دوراني روي جسم که به صورت حاصلضرب نيروي موجود در فاصله شعاعي محور دوران تا خط اعمال نيرو اندازه گيري مي شود . فاصله عمودي بازوي اهرم نيز ناميده مي شود .

torque - coil magnetometer
مغناطيس سنج پيچک - گشتاوري ~ مغناطيس سنجي که عملکرد آن بر اساس جريان معلوم در پيچک است که مي تواند در ميدان در حال اندازه گيري بگردد .

torque gradient
گراديان گشتاور ~ مقدار گشتاور ايجاد شده با همگام ساز بر درجه اختلاف زاويه اي بين روتروهاي فرستنده و گيرنده .

torque motor
موتور گشتاور ~ موتور طراحي شده براي ايجاد گشتاور به هنگام گردش کند يا کم شدن سرعت .

torr
تور ~ واحد استاندارد بين المللي جديد فشار جو يا خلا يک تور به صورت 1 هفت صدو شصتم فشار جو استاندارد تعيرف مي شود . تور با واحد ميليمتر جيوه قديمي فقط 1 جزء در 7 ميليون اختلاف دارد.

torsion galvanometer
گالونومتر پيچشي ~ گالواتومتري که نيروي بين سيستمهاي ثابت و متحرک را با زاويه اي که سرنگهدارنده سيستم متحرک بايد در آن بگردد تا سيستم متحرک را به موقعيت صفر خود بر گرداند . اندازه مي گيرد .

torsiometer
پيچش سنج ~ ابزاري که مقدار توان ارسال شونده از محور گحردان را اندازه مي گيرد . اين ابزار پيچش محور تحت بار با پيچش قطعات نصب شده روي قطعه تزويج کننده قرار گرفته بين قسمتهاي محور را اندازه مي گيرد .

torsion - string galvanometer
گحالوانومتر تار - پيچشي ~ گالوانومتر حساسي که سيستم متحرک آن با دو تار موازي آويزان شده است که تمايل به پيچيدن به دور يکديگحر را دارند .

total dose
دز کل ~ معياري از سختي تابش قطعه نيمرسانا که بر حسب راد اندازه گيري مي شود .

total electrode capacitance
ظرفيت کل الکترود ~ ظرفيت بين يک الکترود و همه ي الکترودهاي ديگحر متصل به يکديگر .