trap

trapped plasma avalanche transit - time diode

ديود تراپات ~ ديود ريز موج حالت - جامد که بسامد کار آن به عنوا نوسان ساز تقريباً با ضخامت لايه فعال تعيين مي شود اين ديود يک قطعه زمان - گذر مانند ديود ايمپارت است ولي در مد متفاوتي عمل مي کند ، منطقه شکست بهمني در داخل ناحيه رانش حرکت مي کند و پلاسماي بار - فضاي به دام افتاده اي را در داخل ناحيه پ ...

trapezoidal wave

موج ذوزنقه اي ~ موج مربعي که يک شيب موج دندانه اره اي روي آن سوار شده است .

trapped flux

شار به دام افتاده ~ شار مغناطيسي که با حلقه ابر رساناي بسته مرتبط مي شود.

trapped mode

مد به دام افتاده ~ شکلي از انتشار که در آن انرژي تابيده در تروسفر تقريباً به طور کامل داخل مسير هدايت مشخص مي شود.

trapped radiation

تابش به دام افتاده ~ تابشي از فضا که در ميدان مغناطيسي زمين ، مثلاً رد کمر بند ون آلن ، به دام افتاده باشد.

trapping

به دام اندازي ~ فرايندي که در آن الکترونها به طور بي نظم در شبکه بلوري نيمرسانا نگهاشته مي شود تا زماني که ر اثر آشوب حرارتي آزاد شوند.

traveling detector

آشکار ساز عبوري ~ پروب RF نصب شده روي قسمت شيار دار موجبر که همراه با آشکار ساز ، مي تواند نسبتهاي موج ايستاده را اندازه بگيرد .

traveling wave

موج عبوري ~ موج ساخته شده از تبديل انرژي در امتداد رسانا .اين انرژي به طور مساوي بين شکلهاي ولتاژي . جرياني تقسيم مي شود .

traveling - vave accelerator

شتاب دهنده ي موج عبوري ~ موتور پلاسمايي براي خرکت در فضا که در آن پلاسما درداخل لامپي با استفاده از مجموعه پيچک هاي قرار گرفته در امتداد لامپ شتاب داده يم شود و با انرژي چند فازي RF تحريک مي شود.

traveling wave amplifier tube

لامپ تقويت کننده موج عبوري ~ لامپ موج عبوري طراحي شده به عنوان تقويت کننده که مي تواند توان خروجي پالسي در بسامدهاي ريز موج پايين تر ، بيش از 200 w توليد کند و مي تواند به گونه اي طراحي شود که ر محدوده ي 1. تا 40 گيگاهرتر کار کند.