triductor


اصطلاح
برق و الکترونیک
9 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
تري داکتر ~ ارايشي از ترانفورماتورهاي هسته آهني و خازنها که بسامد خط نيرو را سه برابر مي کنند . ولتاژ DC به بعضي از سيم پيچها اعمال مي شود تا پيش مغناطيس شدگحي لازم را تامين کند ، به طوري که ولتاژ AC اعمال شونده بتواند هسته ها را اشباع کند و در نيجه خروجي هماهنگ سوم مطلوب را توليد کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت triductor معنی triductor معنی triductor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک triductor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
trifluorochloroethylene resin
رزين تري فلوئور و کلرواتيلن ~ ماده ي اوليه براي رزين پلي کلروتري فلوئور اتيلن ،که با نام Kel-F در بازار فروخته مي شود .

trigatron
تريگاترون ~ سوييچ الکترونيکي که حالت هدايت آن با شکست شکاف کمکي در جباب پر شده از گاز آغاز مي شود . شکاف بين دوالکترود اصلي در حالت عادي نارسانا است ولي به هنگام اعمال پالس به الکترود تحريک مي شکند .

trigger
تريگر؛ فرمان ~ 1.آغاز عملکرد ناگهاني با اعمال پالسي به مدار فرمان . 2. پالسي که آغاز کننده پاسخ مدار فرمان است . 3. trigger citcuit

trigger action
عمل تريگر ~ اعمال پالس ورودي شعيفي که به طور ناگهاني جاري شدن جريان اصلي را در مدار يا قطعه آغاز مي کند.

trigger circuit
مدار تريگر ؛ مدار فرمان ~ 1. مدار يا شبکه اي که با تغيير کوچکي در ورودي در نقطه کار از پيش تعيين شده ، تغييرات ناگهاني در خروجي آن ايجاد مي شود . 2. مداري که کار آن با اعمال پالس ورودي آغاز مي شود ،مانند مدوله کننده رادار .

triggered blocking oscillator
نوسان ساز کننده تريگر شده ~ نوسان ساز سد کننده اي که مي تواند با ولتاژ فرمان يا تريگر به شرايط آغازين خود برگردد . نوسان ساز سد کننده تريگر شده ي موازي اثر کمتري نسبت به نوسان ساز سد کننده تريگر شده ي سري روي منبع فرمان دارد ولي نوع تريگر شده9 يري داراي تأخير کمتري است .

triggering
تريگر شدگي ~ آغاز عملکردي در مدار که براي زمان از پيش تعيين شده اي عمل مي کند . مانند مدت زمان يک جارو در لامپ پرتو کاتدي .

trigger pulse
پالس تريگر ، پالس فرمان ~ پالسي که سيکلي از عملکرد را آغاز مي کند .

trigger winding
سيم پيچ تريگر ~ سيم پيچي اضافه شده به ترانسفورماتور پالسي باي تغذيه پالس کم ولتاژ به بار خارجي ، که معمولاً براي هم زمان ساز به کار مي رود .

trihedral reflector
باز تابنده سه وجهي ~ باز تابنده گوشه اي که داراي سه طرف مربعي يا مثلثي است که در يک نقطه با يکديگر تلاقي مي کنند. باز تابنده سه وجهي ، باز تابنده رادار مصنوعي است و در مواردي که بايد سيگنالها بازاويه اي بزرگتر از زاويه عملي با ورق باز تابنده صفحه اي به فرستنده باز تابيده شوند، کاربرد دارد .