vertical antenna

vertical blanking

محو کردن عمودي ~ محو کردن در لامپ تصوير تلويزيون به هنگام برگشت عمودي .

vertical blanking interval

فاصله زماني محو کردن عمودي ~ فاصله زماني کوتاه بين ميدانهاي تلويزيوني لازم براي پويش تنفنگ الکتروني به هنگام برگشت از انتهاي تصوير به بالاي آن ، براي شروع پويش ميدان بعدي .

vertical banking pulse

پالس محو کردن عمودي ~ پالسي مستطيلي که در انتهاي هر ميدان از سيگنال تلويزيوني ارسال مي شود تا جريان باريکه لامپ تصوير رابه هنگام برگشت باريکه به بالاي تصوير ، براي شروع ميدان بعدي ، قطع کند.

vertical centering control

کنترل مرکزي کردن عمودي ~ کنترل مرکزي کردن که در گيرنده تلويزيوني يا اسيلوسکوپ پرتو کاتدي براي جا به جا کردن موقعيت کل تصوير به طور عمودي در هر جهت ؛ روي صفحه نمايش به کار مي رود.

vertical compliance

تطابق عمودي ~ توانايي سوزن در حرکت آزادانه در جهت عمودي به هنگام حرکت در شيار صفحه گرامافون .

vertical convergence control

کنترل همگرايي عمودي ~ کنترلي که دامنه ولتاژ همگرايي ديناميکي عمودي رادر گيرنده تلويزيوني رنگي تنظيم مي کند.

vertical deflection electrodes

الکترودهاي انحراف عمودي ~ زوج الکترودهايي که باريکه الکتروني را روي صفحه نمايش فلوئورسان لامپ پرتو کاتدي با انحراف الکتروستاتيکي ، به بالا و پايين حرکت مي دهند.

vertical deflection oscillator; vertical oscillator

نوسان ساز انحراف عمودي؛ نوسان ساز عمودي ~ نوسان سازي که شکل موج ولتاژ دندانه اره اي را تحت کنترل سيگنالهاي هم زمان ساز عمودي توليد مي کند که تقويت شده و به پيچکهاي انحراف عمودي در لامپ تصوير گيرنده ~ تلويزيوني اعمال مي شود.

vertical hold control

کنترل نگهدارنده عمودي ~ کنترل نگهدارنده که زمان تناوب نوسان ازاد نوسان ساز انحراف عمودي را در گيرنده تلويزيوني تغيير مي دهد و تصوير را در جهت عمودي ثابت نگه مي دارد .

vertical interval refernce

مرجع فاصله زماني عمودي ~ سيگنال مرجعي که در هر يک شصتم ثانيه ، در 19 زمان تناوب محو عمودي بين دو تصوير تلويزيوني ، در سيگنال برنامه وارد مي شود ~ تا مرجعي براي دامنه شدت روشنايي ~ ، دامنه سطح سياهي ~ ، دامنه هم زماني ، دامنه رنگ نمايي و دامنه فاز بر ست رنگ ايجاد کند . اين سيگنال در فرستنده هاي تلوي ...