white compression ; white saturation

white level

سطح سفيد ~ سطح سيگنال حاملي که متناظر با بيشترين مقدار روشنايي تصوير تلويزيوني يا فکس است .

white light

نور سفيد ~ نوري که طول موج آن قابل مقايسه با محتوي نور خورشيد در وسط ظهر است .

white noise

نويز سفيد ~ نويز الکتريکي يا آکوستيکي تصادفي که داراي انرژي برابري درهر سيکل در تمام باند بسامدي تعريف شده دارد .و اغتشاش الکتريکي ايجاد شده با حرکت تصادفي الکترونهاي آزاد در رسانا يا نيمرسانا نمونه اي از نويز سفيد است ؛طيف بسامدي نور سفيد نمونه ي ديگري است .

white- noise record

ضبط نويز سفيد ~ نوار ضبط شده اي براي آزمايش پاسخ بسامدي سيستم هاي بازسازي صدا . پهناي باند ضبط نويز سفيد آکوستيکي گسترش يافته در تمام باند بسامدهاي شنوايي به طور پله اي کاهش مي يابد به گونه اي که حد بالايي پهناي باند در هر گام اعلام مي شود .

white object

جسم سفيد ~ جسمي که همه ي طول موجهاي نور را با تأثير بالا و قدرت نفوذ قابل توجه باز مي تاباند .

white peak

قله ي سفيد ~ قله افزايش سيگنال تصوير در جهت سفيدي .

white recording

ثبت سفيدي ~ شکلي از ثبت مدوله سازي دامنه که در آن بيشترين مقدار توان دريافتي متناظر با حداقل شدت در محيط ثبت ،در سيستم فکس است . در ثبت سفيدي مدوله شده ي بسامدي پايين ترين بسامد دريافت شده متناظر با حداقل شدت در محيط ثبت است .

white signal

سيگنال سفيدي ~ سيگنال توليد شده در هر نقطه در سيستم فکس با پويش سطح داراي حداقل شدت از موضوع رونوشت .

white-to -black amplitude range

محدوده دامنه سفيدي تا سياهي ~ نسبت ولتاژ سيگنال به ازاي سفيدي تصوير به ولتاژسيگنال به ازاي سياهي تصوير در نقطه اي معين در سيستم فکس که از مدوله سازي دامنه مثبت استفاده مي کند و بر حسب دسيبل بيان مي شود . براي مدوله سازي دامنه ي منفي از نسبت معکوس ،سياهي به سفيدي ،استفاده ~ مي شود .

white- to- black frequency swing

نوسان بسامد سفيدي به سياهي ~ اختلاف بين بسامدهاي سيگنالهاي متناظر با سفيدي تصوير و سياهي تصوير در هر نقطه از سيتم فکس که مدوله شده ي بسامدي است .