brush encoder


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
رمز گذاري جاروبکي ~ يک رمز گذار با تعدادي جاروبک که اتصال الکتريکي با بخشهاي رسانا واقع در روي سطح متحرک خطي يا چرخنده برقرار کرده است و اطلاعات موقعيتي را به داده هاي رمزي تبديل مي کند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت brush encoder معنی brush encoder معنی brush encoder به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک brush encoder در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
brushless DC motor
موتور دي سي بي جاروبک ~ نوعي موتور با آهنرباي دائم براي بارهاي سبک که در آن عمل جابه جايي قطبها ( کموتاسيون) نوعاُ توسط کليدهاي تريانزيستور و تحت کنترل سنسور اثر هال انجام مي پذيرد.

B scope
بي نما ~ صفحه ي نمايش رادار که يک نمايشگر بي ( بي) توليد کند.

B station; slave station
ايستگاه بي ؛ ايستگاه ب؛ ايستگاه پيرو ~ يک ايستگاه لوران که سيگنال آن همواره به مدت بيش از نصف زمان تناوب بعد از سيگنال ايستگاه اصلي يا ايستگاه آ ( الف) ارسال مي شود.

B supply
تغذيه ي بي ~ منبع تغذيه اي که ولتاژ مثبت مورد نياز آند و ساير الکترودهاي يک لامپ الکتروني را فراهم مي کند.

BT-cut crystal
بلور بابرش بي تي ~ يک صفحه ي بلوري که از صفحه ي چرخيده حول طوري بريده مي شود که زاويه ساخته شده با محور زد تقريباُ 49- درجه است. اين برش ياساساُ داراي ضريب دمايي صفر است.

bubble memory ; magnetic-bubble memoty
حافظه ي حبابي ؛ حافظه ي حبابي مغناطيسي ~ نوعي حافظه ي رايانه اي که در آن حضور يا عدم حضور يک حباب مغناطيسي در ناحيه ي معيني از يک پوسه ي مغناطيسي نازک نمايانگر 1يا0 است. اين حبابها را مي توان با برانگيزش انتخابي حلقه هاي رساناي پوسه - نازک و توليد ميدانهاي مغناطيسي محلي جابه جا کرد . ظرفيت انباشت د ...

buck regulator
تنظيم گر کاهشي ~ نوعي منبع تغذيه ي قطع و وصلي با يک کليد ترانزيستوري سري که ولتاژ ورودي را برش مي زند و پالسها را به يک پالايه ي خازني - القايي( ال سي) ميانگين گير اعمال مي کند. ولتاژ خروجي آن کمتر از ولتاژ ورودي است.

bucket brigade device
قطعه ي رديف پيمانه اي ~ نوعي قطعه ي نيم رسانا که در آن باربرهاي اکثريتي اطلاعات را در خود ذخيره کرده است و باربرهاي اقليتي بارها را به صورت پي در پي و درست نظير حمل سطلهاي آب در صفي از آتش نشانها از نقطه اي به نقطه ديگر حمل مي ککنند. کاربرد اين دودويي مي شود.

bucking coil
پيچک مخالف ~ نوعي پيچک که نحوه ي اتصال و قرار گيري آن به گونه اي است که با ميدان مغناطيسي پيچک ديگر مخالف مي کند. پپيچک حذف وزوز در يک بلندگو با ميدان برانگيخته نمونه ي آن است.

bucking voltage
ولتاژ مخالف ~ ولتاژي که قطبيت آن دقيقاُ مخالف ولتاژ ديگري است.