cathode follower

cathode glow

افروختگي کاتد ~ تابش درخشنده اي که تمام يا بخشي از کاتد يک لامپ تخليه - تاباني - کاتد- سرد را در بر مي گيرد.

cathode keying

کليد زني کاتدي ~ کليد زني فرستنده ها به کمک کليدي در مسير کاتد يک لامپ خلأ که مدارهاي دي سي را به صورت همزمان به شبکه و آند اعمال مي کند.

cathode luminous sensitivity

حساسيت درخششي کاتد ~ نسبت جريان گسيل فوتوالکتريکي به شمار درخششي روي فوتوکاتد در شرايط مشخص برتابندگي .

cathode modulation

مدوله کننده ي کاتد ~ عمل مدوله کننده ي دامنه با اعمال ولتاژ مدوله کننده ي به کاتد مدار لامپ الکتروني اي که داراي موج حامل است.

cathode poisoing

فساد کاتد ~ اثر شيميايي گازهاي باقيمانده در لامپ الکتروني روي گسيلمندي کاتد آن .

cathode preheating time

زمان پيش گرمايش کاتد ~ حداقل زماني که ولتاژ گرمکن بايد زودتر از ولتاژ بقيه الکترودها به لامپ الکتروني اعمال شود.

cathode pulse modulation

مدوله کننده ي پالس کاتدي ~ انجام مدوله کننده ي در تقويت کننده يا نوسان ساز با اعمال پالسهاي بيروني به مدار کاتد.

cathode radiant sensitivity

حساسيت تابشي کاتد ~ نسبت جريان گسيل فوتوالکتريکي به شمار تابشي روي فوتوکاتد در طول موج معين با شرايط مشخص تابش .

cathode ray

پرتو کاتدي ~ باريکه اي از الکترونها نظير آنچه توسط کاتد داغ يک لامپ الکتروني و يا کاتد تحت تأثير بمباران يونهاي مثبت در لامپ تخليه- گازي گسيل مي شود.

cathode-ray charge tube

لامپ ذخيره - باري پرتو - کاتدي ~ نوعي لامپ ذخيره باري که اطلاعات آن به وسيله باريکه ي پرتو کاتدي نوشته مي شود.