coaxial - line frequency meter , coaxial wavemeter


اصطلاح
برق و الکترونیک
50 حرف
8 کلمه
معانی و توضیحات
بسامد سنج خط هم محور ~ بخش کوتاهي از خط هم محور که به صورت مدار تشديد عمل مي کند و بر حسب بسامد يا طول موج مدرج شده است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت coaxial - line frequency meter , coaxial wavemeter معنی coaxial - line frequency meter , coaxial wavemeter معنی coaxial - line frequency meter , coaxial wavemeter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک coaxial - line frequency meter , coaxial wavemeter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
coaxial -line resonator
مشدد خط هم محور ~ نوعي مشدد يا استفاده از قطعه ~ اي از خط هم محور که در يک يا هر دو سر اتصال کوتاه شده است .

coaxial loudspeaker
بلندگوي هم محور ~ بلندگويي که قسمت توليد صداي زير ( تويتر ) آن در مرکز قسمت توليد صداي بم ( ووفر ) قرار گرفته است .

coaxial magnetion
مگنترون هم محور ~ نوعي مگنترون که از يک کاتد هم محور و احاطه شده توسط کاواکهاي متعدد تشکيل شده است .

coaxial relay
رله ي هم محور ~ رله اي که بدون هر گونه عدم تطبيق و ايجاد بازتاب ، مدار کابل هم محور را باز و بسته مي کند .

coaxial sheet gration
توري ورقه اي هم محور ~ نوعي توري ورقه اي متشکل از تعدادي استوانه فلزي هم مرکز و به درازاي نصف طول موج که در مرکز يک موجبر هم محور قر ار گرفته اند . مدهاي نامطلوب انتشار را حذف مي کند .

coaxial stop filter
پالايه ي بازدارنده هم محور ~ نوعي پالايه تنظيم شده متحرک که با قرار گرفتن در اطراف سيم رسانا هر گونه تابش الکتريکي آن را در بسامد معين محدود مي کند .

coaxial stub
بازوک هم محور ، ميله ي تطبيق هم محور ~ بخشي از کابل هم محور يا موجبر منشعب مي شود تا تغييرات مطلوب را در مشخصه آن ايجاد کند .

coaxial switch
کليد هم محور ~ کليدي که اتصال بين کابل هم محور را با آنتن ، فرستنده ، گيرنده ، يا ساير وسايل بسامد - بالا بدون هر گونه عدم تطبيق امپدانسي بر قرار مي کند .

cochannel interference
تداخل هم کانال ~ تداخل بين دو سيگنال مشابه در يک کانال راديويي .

code
رمز ~ مجموعه اي از نمادها و قواعد براي تعريف و مشخص کرده اطلاعات ، نظير رمز مورس ، رمز رنگي ( ايي آي اي ) رمز دودويي و ساير زبانهاي ماشين در کامپيوترهاي رقمي .