coercivity

cofired

هم پخت ~ اصطلاحي که به پخت کوره اي دو يا چند جسم مختلف مطابق با يک برنامه فراوري اشاره مي کند .نمونه آن ساخت خازنهاي سراميکي چند لايه از طريق پخت جوهر فلز روي لايه هايي از سراميک ( سبز ) و همزمان پخت سراميک در تراشه يکپارچه است .

cognitive inteligence

هوش شناختي ~ توانايي برنامه ريزي ، تعريف اهداف و مدلسازي محيط بر اساس اطلاعات دريافتي از حسگرهاي ورودي .

cogitive machine

ماشين شناختي ~ ماشيني با توانايي ياد گيري .

cohered video

سيگنال ويدئوي همدوس ~ سيگنال خروجي آشکار ساز ويدئو در سيستم رادار همدوسي که هدف متحرک را نمايش مي دهد .

coherence

همدوسي ~ وجودهمبستگي آماري يا زماني بين فازهاي دو يا چند موج .

coherence function

تابع همدوسي ~ تابعي که همبستگي دو کميت مولد يک خط طيفي را تعيين مي کند . اين تابع در تمام بسامدها بهنجار شده است و تنها مقادير بين 0 و 1 را اختيار مي کند . مقدار 1 به مفهوم آن است که خط طيفي در نقطه مشاهده کالماً يا منبع همدوس است . و مقادير 0/5 به ترتيب نشان مي دهد 50 و 0 درصد توان در بسامد مشخص د ...

coherent

همدوس ~ حرکت هماهنگ و يا داراي رابطه مشخص ، مثلاً بين ذرات سنکروترون يا بين فوتونها در باريکه ليزر همدوس .

coherent- carrier system

سيستم حامل همدوس ~ نوعي سيستم باز فرستنده که حامل پرسشگر آن با مضرب خاصي از بسامد دو باره ارسال مي شود .

coherent decade frequency synthesizer

بامد ساز دهدهد همدوس ~ نوعي بسامد ساز با گستره وسيع بسامدهاي خروجي ، مثلاً از جريان مستقيم تا 100 کيلو هرتز و با پله هاي دهدهدي .

coherrent detection

آشکار سازي همدوس ~ نوعي آشکارسازي که در آن سيگنال پالس - مدوله شده ي دريافتي داراي همبستگي مضاعف با سيگنالهاي توليد شده محلي است .