coil (l) inductor


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
پيچک ( ال ) الفاگر ~ چندين دور سيم که با ايجاد القا کنايي در مدار الکتريکي ، منجر به توليد شار مغناطيسي يا واکنش مکانيکي در براب رتغيير شار مغناطيسي مي شود . در مدارهاي بسامد . بالا پيچک ممن است کسري از يک دور سيم باشد اندازه ي الکتريکي پيچک القا کنايي ناميده شده و بر حسب هانري بيان مي شود . همچنين مخالفت پيچک در برابر جريان متناوب امپدانس نام دارد که برحسب اهم بيان مي شود . امپدانس پيچک با بسامد افرايش مي يابد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت coil (l) inductor معنی coil (l) inductor معنی coil (l) inductor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک coil (l) inductor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
coil form , bobbin
قالب پيچک ، بوبين ~ قالبي توخالي به شکل استوانه يا مستطيل و از جنس پلاستيک ، کاغذ مومي يا ساير مواد عايقف مناسب که پيچک هسته - هوا روي آن پيچيده مي شود .

coil loading
بازر گذاري پيچکي ~ قرار دادن بارهاي القايي در فواصل منظم ار يک خط انتقال و به منظور بهبود مشخصه انتقال آن در باند بسامدي مورد نظر .

coil winder
پيچک پيچ ~ سيستمي دستي يا موتوري براي پيچاندن تکي يا گروهي پيچکها .

coincidence circuit ,coincidence couter coincidence gate
مدار همفرودي ، شمارشگر همفرودي ، دريچه ي همفرودي ~ مداري که فقط هنگامي پالس مشخصي در خروجي توليد مي کند که تعداد معيني با ترکيب از دو يا چند پايانه ي ورودي ، پالسهايي را در فاصله زماني معين دريافت کننند .

coincidence multiplier , probability multiplier
ضرب کننده ي همفرودي ، ضرب کننده ي احتمال ~ نوعي ضرب کننده که بر اساس اين نظريه کار مي کند که احتمال وقوع همزمان دو رويداد مسقل متناسب با حاصلضرب احتمال وقوع هر يک از آنهاست . سيگنال متناسب با دامنه سيگنال است . در نيتجه فاصله ي زماني همفرودي دو قطار پالس متناسب با حاصلضرب احتمال رويدادها خواهد بود ...

coincidence loss
اتلاف همفرودي ~ از دست رفتن شمارشها به دليل وقوع رويدادهاي يوننده در فواصل زماني کوچکتر از حد تفکيک زماني سيستم شمارشگر .

coincidence - current selection
انتخاب جريان - همفرودي ~ انتخاب يک سلول مغناطيسي از حافظه ي کامپيوتري به منظور خواندن يا نوشتن ار طريق اعمال همزمان دو يا چند جريان .

cold cathode
کاتد سرد ~ کاتدي که کار آن به بالا رفتن دمايش نسبت به دماي محيط بستگي ندارد .

cold - cathode counter tube
لامپ شمارشگر کاتد - سرد ~ نوعي کامپ شمارشگر که داراي يک آند و سه مجموعه 10 کاتدي است . دومجموعه از کاتدها ف تخليه تابان را متناسب با پالسهاي تحريک و با توالي صحيح به هر يک از 10 کاتد خروجي هدايت مي کنند . اين لامپ براي ذخيره ي دادها ، شمارش ، تنظيم و دريچه بندي به کار مي رود .

cold - cathode rectifier , gas - filled rectifier
يکسو ساز کاتد - سرد ، يکسو ساز پر از گاز ~ نوعي لامپ گازي کاتد - سرد که ابعاد الکترودهاي آن به ميزان زيادي با يکديگر متفاوت است در نتيجه عبور الکترونها در يک جهت خيلي بيشتر از جهت ديگر است .