contention

continuity

پيوستگي ~ وجود يک مسير کامل براي جاري شدن جريان الکتريکي .

continuity test

آزمايش پيوستگي ~ نوعي آزمايش الکتريکي براي تعيين وجود ومحل يک اتصال باز .

continuous carrier

حامل پيوسته ~ حاملي که روي آن اطلاعات به طور پيوسته و بدون ايجاد وقفه ارسال مي شود .

continuous control

کنترل پيوسته ~ نوعي روش کنترل خودکار که در آن کميت کنترل شونده دائماً اندازه گيري مي شود و بر اساس ان تصحيحات لازم صورت مي گيرد .

continuous - duty rating

حد مجاز کار پيوسته ~ مقدار باز قابل تحمل يک وسيله يا دستگاه براي زمان نا معين و بدون افزايش دماي خارج از حد مشخص .

continuous linear antenna array

آنتن آرايه اي خطي پيوسته ~ نوعي آنتن آرايه اي که داراي تداد زيادي منابع بسيار نزديک به هم است .

continuous loading

باز گذاري پيوسته ~ روشي براي بار گذاري روي خطوط انتقال از طريق پوشاندن مانه ي مغماطيسي به دور هر سيم و در نتيجه توزيع يکنواخت الفا کنايي در طول خط .

continuously variable slope delta mudulation

مدوله کننده ي دلتا با شيب پيوسته - متغير ( سي وي اس دي ) ~ روشي براي تبديل سيگنال قياسي ( نظير تصوير يا صدا ) به جرياني از بيتهاي متوالي .

continuous power

توان پيوسته ~ ظرفيت تحمل توان يک تقويت کننده ي شنيداري يا نظاير آن براي سيگنال سينوسي بر حسب وات ( آر - ام - اس ) بيان مي شود .

continuous opwer spectrum

طيف توان پيوسته ~ طيف تواني که با آنتگرال نامعين يک تبايع ~ چگالي طيفي نمنايش داده مي شود . طيف توان تمام سيستمهاي فيزيکي به صورت پيوسته است .