crossed - field amplifier


اصطلاح
برق و الکترونیک
25 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
تقويت کننده ميدان - متقاطع ~ نوعي تقويت کننده موج - پيشرو و باريکه اي که بر هم کنش ميدان - متقاطع در آن منجر به پايداري خوب فاز، بازدهي بالا ، بهره بالا ، و پهاي باند وسيع در قسمت عمدهي طيف ريز موج مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت crossed - field amplifier معنی crossed - field amplifier معنی crossed - field amplifier به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک crossed - field amplifier در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
crossed- field backward - wave oscillator
نوسان ساز موج - پسرو ميدان - متقاطع ~ يکي از انواع نوسان سازهاي موج - پسرو که بر اساس ميدان متقاطع کار مي کند . آمپليترون و کارسينوترون نمونه هاي آن هستند .

crossed - field multiplier phototube
لامپ نوري تکثير کننده ميدان - متقاطع ~ نوعي لامپ نوري تکثير کنده که در آن بر هم کنش ميدان الکتريکي ( آر فاف ) با ميدان مغناطيسي ( دي سي ) عمود بر آن منجر به گسيل ثانويه و پياپي الکترونها از يک الکترودفعال مي شود . با استفاده از اين لامپ مي توان باريکه هاي ليزري مدوله شده را در گستره ي گيگاهرتز آشکا ...

crossed - field tube
لامپ ميدان - متقاطع ( نوع - ام ) ~ لامپي که بر اساس دو ميدان الکتريکي ( دي سي ) و مغناطيسي متعادل کار مي کند . اصطلاح نوع - ام ~ به لامپهايي اشاره مي کند که گسيل الکترون در آنها به ميدان مغناطيسي وابسته است . لامپهاي ميدان - متقاطع متداول عبارت اند از forward - wave crossed - fieid amplifiers ~ bac ...

crossed pinning
اتصال متقاطع ~ نوعي آرايش سيستمي براي ارتباط دو وسيله ي مخابراه داده ها يا دو پايه ي داده ها .

crossed - pointer indicator
نشانگر دو عقربه اي ~ نشانگري در سيستم فرود . ابزاري که موقعيت هواپيما را نسبت به مسير حرکت نشان مي دهد .

crossed stripline cavity
کاواک خط نواري متقاطع ~ نوعي کاواک با دو خط نوار متقاطع که کره اي از نارسنگ ايتريم - آهن در محل تلاقي آنها قرار داده شده است تا بيشترين تزويج را در سطوح کم توان ايجاد کند . تزويج سطوح بالاي توان در اين کاواک ناچيز است .

crosshatch generator
مولد هاشور متقاطع ~ مولدي که الگوي مرجع هاشور متقاطع براي تنظيم مدارهاي تلويزيون رنگي توليد مي کند .

cross - modulation
مدوله کننده ي تداخلي ~ نوعي تداخل که در آن حامل سيگنال مطلوب توسط يک سيگنال نامطلوب با بسامد حامل متفاوت ماوله مي شود . در اين خالت برنامه ي پخش شده از سوي ايستگاه نامطلوب در اين حالت برنامه ي پخش شده از سوي ايستگاه نامطلوب در زمينه ي برنامه اصلي شنيده مي شود . مدوله کننده ي تداخلي هنگامي روي مي ده ...

cross- nutralization
خنثي ساز تقاطعي ~ روشي در تقويت کننده هاي پوش - پول که در آن با استفاده از يک خازن خنثي ساز ، پخشي از ولتاژ ( اي سي ) آند - کاتد يک لامپ به دار شبکه کاتد لامپ ديگر اعمال مي شود .

crossover
همگذري؛ تقاطع ~ 1. نقطه اي روي نمودار مدار که در آن دو مسير اتصال از روي هم مي گذرند. همگذري با ايجاد انحناي روي يکي از خطوط و يا با نگهداشتن نقطه در محل تقاطع مشخص مي شود. 2. سيمي در کابل اتصال دهنده که دوس ر آن به شماره پايه هاي متفاوت وصل شده باشد.