depletion iayer , space - charge layer


اصطلاح
برق و الکترونیک
38 حرف
7 کلمه
معانی و توضیحات
لايه ي تهي ~ لايه ي الکتريکي مضاعفي که در سطح تماس بين فلز نيمرسانا با توابع کار مختلف تشکيل مي شود .الکترونها از مانه ي باتابع کوچک تر به ماده ي ديگر نفوذ مي کنند و معادل آن بار مثبت در لايه اي از ماده ي اول بر جاي مي گذارند . دليل اين پديده اين است که چگالي باربرهاي متحرک براي خنثي کردن چگالي بار ثابت دهنده ها و پذيرنده ها کافي نيست . قبلاً لايه به سدي و لايه سد کننده نيز ناميده ميشد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت depletion iayer , space - charge layer معنی depletion iayer , space - charge layer معنی depletion iayer , space - charge layer به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک depletion iayer , space - charge layer در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
depletion - layer capacitance
ظرفيت لايه تهي ~ ظرفيت خازن فرضي که توسط بارهاي مثبت و منفي موجود در لايه ي تهي تشکيل مي شود .

depletion - mode transistor
ترانزيستور تخليه اي ~ ترانزيستور اثر - ميداني ( جي فت ) ، فت فلز - اکسيد ( ماسفت ) ، با فت فلز نيمرسانا ( مسفت ) از نوع در حالت عادي وصل که اگر پتانسيل سورس و گيت آن يکسان و باياس گيت آن صفر باشد ، هدايت مي کند . براي افزايش جريان درين درفت کانال -N بايد باياس مثبت و براي قطع و ايجاد تنگش بايد بايا ...

depletion ( transition ) region
ناحيه ي تهي ( گذر ) ~ ناحيه اي در پيوندگاه بين دو مادهي نيمرسانا N و P که در آن اختلاف انرژي پتانسيل دو ماده منجر به توليد يک سد انرژي مي شود . اين سد ميداني الکتريکي به وجود مي آورد که باربرهاي آزاد نيمرسانا را از اطراف آن تخليه مي کند . پهناي اين ناحيه با باياس مستقيم بيروني ( tonward blas ) ، کا ...

depolarization
قطبيت زدايي ، واقطبيدگي ~ جلو گيري از قطبيدگي در يک پيل يا باتري الکتريکي .

deposited - carbon resistor
مقاومت لايه - کربني ~ مقاومتي که در آن لايه ي نازکي از کربن به روي بستر نگهدارنده ي نشانده مي شود .

deposited oxide
اکسيد نشانده شده ~ لايه اي از اکسيد که بدون استفاده از واکنشهاي شيميايي و با روشهايي نظير تبخير يا کند و پاش ( sputtering ~ ) به روي سطح ماده نشانده مي شود .

deposition
نشست ~ فرايند نشاندن مواد روي يک بستر ، نوعاً براي نشاندن لايه هاي نازک رسانا و عايق و تشکيل گيت ماسفتها ، خازن ، مقاومتهاي نازک - پوسه ، و مسير اتصالات داخلي مدارهاي مجتمع به کار مي رود .

depth of heation
عمق گرمايش ~ عمقي از سطح ماده که گرمايش موثر دي الکتريک به آن محدود مي شود . در اين حالت الکتوردهاي محرک در نزديکي هم و از يک سطح اعمال مي شوند .

depth of modulation
عمق مدوله سازي ~ نسبت اختلاف شدت ميدان دو گلبرگ از يک آنتن جهتي به شدت ميدان بزرگ تر در نقطه ي معيني از فضا براي تعيين جهت در سيستمهاي هدايت راديويي به کار مي رود .

depth sounder , depth finder , fathometer
عمق سنج ~ ابزاري الکترونيکي براي تعيين عمق آب در زير کشتي به وسيلهي اندازه گيري زمان رفت و برگشت امواج صدايي که توسط يک تراديسنده در زير بدنه ي کشتي توليد مي شود . اغلب عمق سنجها پالسهاي فراصوتي را با بسامد 200 کيلو هرتز ارسال مي کنند . سرعت صدا در آب دريا حدود 00 هرتز است بنابر اين رفت و برگشت آن ...