drift


اصطلاح
برق و الکترونیک
5 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
رانش ، سوق دهي ~ 1.تغييرات کند در برخي از مشخصات يک قطهعه يا وسيله نظير بسامد ف جريان توازن ، جهت ( مثلاًدر ژيروسکوپ ) ، يا مسير مطلوب حرکت . تغييرات دما يکي از عوامل متداول ايجاد تغيير در بسامد يا توازن مدارهاست 2. حرکت باربرها در نيمرسانا تحت تاثير ولتاژ اعمال شده به آن 3. تغييراتي که به تدريج در ولتاژآفست و جريانهاي آفت تقويت کننده عملياتي ظاهر مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت drift معنی drift معنی drift به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک drift در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
drift mobility , mobility
تحرک رانشي، تحرک ~ سرعت ميانگين رانش باربرها به ازاء واحد ميدان الکتريکي در نيمرساناي همگن .

drift space
فضاي رانش ~ فضايي در لامپ الکتروني که به ميزان زيادي عاري از ميدانهاي متناوب اعمال شده از بيرون است و الکترونها در آنجا دوباره مستقر مي شوند . در کايسترون الکترونهاي مدوله شده با سرعت به صورت دسته هايي در اين ناحيه جمع مي شوند .

drift velocity
سرعت رانش ~ سرعت ميانگين الکتروني که تحت تاثير ميدان الکتريکي در حال حرکت است . اين سرعت متناظر با جريان خالص در قطعه نيمرسانا يا لامپ الکتروني است .

drip loop
حلقه ابريز ~ حلقه اي رو به پايين که در ورودي آنتن يا کابلهاي ديگر و درست قبل از ورود به ساختمان کار گذشته مي شود و آب را از پايين آن خارج هدايت مي کند .

driven array
آرايه ي تحريکي ~ نوعي آنتن آرايه اي که از تعداد زيادي عنصر تحريکي ، معمولاً دوقطبي نيم موج ، تشکيل مي شود و يک منبع مشترک آنها را به صورت همفاز يا ناهمقاز تغذيه مي کند . نمونه هاي آن عبارت اتند از آرايه هاي متعامد ف هم - خط ، و سرتاب .

driven element
عنصر تحريکي ~ عنصري از آنتن که مستقيماً به خط انتقال متصل شده است .

drive pulse
پالس تحريک ~ نيروي محرکه مغناطيسي پالسي که از طريق يک يا چند منبع به سلول مغناطيسي اعمال مي شود .

driver
محرک ، راه انداز ~ 1. طبقه ي تقويت کننده اي که قبل از طبقه خروجي يک گيرنده يا فرستنده قرار دارد . 2. بخشي از بلندگو که انرژي الکتريکي را به انرژي آکوستيکي تبديل مي کند . 3. تقويت کننده اي براي تغذيه ي بارهاي جريان - بالا . 4 . ترانزيستوري که خروجي آن مي تواند رله ، سيملوله ، موترو ، ياساير وسايل جر ...

driving -point admittance
آدميتانس نقطه تحريک ~ نسبت مختلط جريان متناوب به ولتاژمتناوب اعمال شده ~ در لامپ الکتروني ، شبکه ، يا ساير مبدلها .

driving - point function
تابع نقطه تحريک ~ تابع ~ پاسخ متغيرهايي که در يک دهنه از شبکه اندازه گيري مي شوند .