elastomer


اصطلاح
برق و الکترونیک
9 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
کشپار ~ ماده اي ارتجاعي که بعد از کشيده شدن با تغيير شکل ، به ابعاد و شکل اوليه ي خود بر مي گردد.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت elastomer معنی elastomer معنی elastomer به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک elastomer در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
elastooptical effect
اثر کش ـ نوري ؛ اثر الاستواپتيکي ~ تغيير ضريب شکست يک ماده در اثر تنش داخلي ايجاد شده توسط امواج کشسان ايستا يا رونده.

E layer; Kennelly - Heaviside layer
لايه ي « اي» ~ لايه اي که از هواي يونيده که در ارتفاعهاي مختلف مطقه ي « اي» از يون سپهر ايجاد مي شود و امواج راديويي را به زمين باز مي تاباند . ارتفاع ميانگين آن 100 کيلومتر است.

electret
الکترت ~ قطعه اي از ماده ي الکتريک که با گرم کردن و سپس قرار دادن آن در ميدان الکتريکي قوي در هنگام سرد شدن ، به صورت دائمي قطبيده مي شود. موادي نظير سراميکهاي تيتانيات باريم ، موم کارنوبا ، و مخلوطي از مومهاي آلي خاص رامي توان به اين روش قطبيده کرد . ميدان الکتريکي الکترت متناظر با ميدان الکترومغن ...

electret microphone
ميکروفون الکترتي ~ نوعي ميکروفون خازني که ديافراگم آن الکترت ورقه اي باردار از جنس پلي استر يا پلاستيکهاي ديگر است که لايه ي نازکي از طلا روي آن را پوشانده است . با ارتعاش ديافراگم به وسيله ي امواج صدا ، بارهاي ايستا و دائمي موجود در الکترت ، ولتاژ متغير شنيداري در سرهاي خروجي ايجاد مي کنند.

electric
الکتريکي ؛ برقي ~ مفهومي که داشتن ، توليد، نشئت گرفتن از ، يا تحريک شدن با الکتريسيته را مي رساند . به عنوان مثال مي توان از انرژي الکتريکي ، لامپ الکتريکي و موتور الکتريکي نام برد.

electrical
الکتريکي ~ مرتبط با يا وابسته به الکتريسيته اما فاقد آن ويژگيها و مشخصه هاي آن . به عنوان نمونه مي توان از مهندس برق ، کتاب مرجع برق ، و محدوده ي مجاز الکتريکي نام برد.

electrical angle
زاويه ي الکتريکي ~ زاويه اي که يک لحظه ي خاص در چرخه ي جريان متناوب را مشخص مي کند و معمولاً بر حسب درجه بيان مي شود . هر چرخه برابر با 360 درجه و بنابراين ربع چرخه به اندازه ي 90 درجه خواهد بود . اختلاف فاز دو کميت متناوب بر حسب زاويه ي الکتريکي بيان مي شود.

electrical axis
محور الکتريکي ~ محور ايکس در بلور کوارتز . سه محور در بلور وجود دارد که هر يک موازي با يک جفت وجه متقابل در شش ضلعي اند و همگي از محور « زد» گذشته و بر آن عمودند.

electrical boresight
تراز الکتريکي ~ محور صلي ردگيري آنتن رادار يا آنتن راديويي بسيار جهت دار که به وسيله ي نشانه اي الکتريکي نظير صفر آنتن پويش- مخروطي يا حداکثر آنتن جهت دار تعيين مي شود.

electrical center
مرکز الکتريکي ~ منطقه اي که يک مؤلفه يا جزء را به مقدار الکتريکي برابر تقسيم مي کند.