electric flux density; electric displacement; electric displacement density


اصطلاح
برق و الکترونیک
75 حرف
8 کلمه
معانی و توضیحات
چگالي شار الکتريکي ~ برداري که اندازه ي آن برابر با مقدار بار در واحد سطح است که روي صفحه ي فلزي نازکي که در نقطه اي از ميدان الکتريکي و در جهت بيشترين بار قرار گرفته است ، ظاهر مي شود . اين بردار عمود بر صفحه و جهت آن از منفي به مثبت است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت electric flux density; electric displacement; electric displacement density معنی electric flux density; electric displacement; electric displacement density معنی electric flux density; electric displacement; electric displacement density به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک electric flux density; electric displacement; electric displacement density در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
electric image
تصوير الکتريکي ~ آرايه اي از بارهاي الکتريکي مثبت يا منفي که در آن چگالي بار در هر نقطه متناسب مقدار نور در نقاط متناظر از تصويري است که بايد باز توليد شود.

electricity
الکتريسيته ~ کميتي بنيادي در طبيعت که شامي الکترونها و پروتونهاي ساکن يا متحرک است. الکتريسيته ي ساکن داراي ميدان الکتريکي است که مي تواند نيرو وارد کند. الکتريسيته ي متحرک ( و جريان الکتريکي ) داراي هر دو نوع ميدان الکتريکي و مغناطيسي است که از انرژي پتانسيل برخورداردندو مي توانند نيرو وارد کنند.

electic lamp
لامپ الکتريکي ~ نوعي لامپ که با استفاده از الکتريسيته نور توليد مي کند. برخي انواع آن عبارت اند از التهابي، قوسي، تاباني ، بخار- جيوه اي ، و مهتابي.

electric line of force; electric flux
خط نيروي الکتريکي ؛ شار الکتريکي ~ خطي فرضي که هر قطعه ي آن جهت ميدان الکتريکي در آن نقطه را نشان مي دهد.

electric noise
نويز الکتريکي ~ انرژي الکتريکي ناخوسته اي که غير از هم شنوايي در يک گيرنده يا سيستم انتقال وجود دارد . منابع توليد آن عبارت اند از دستگاههاي برقي ، موتورهاي الکتريکي ، جرقه زني در موتور هاي خودرو ، و خطوط نيرو.

electric propulsion
پيشرانش الکتريکي ~ پيشرانش فضاپيماها يا ساير وسايل نقليه با استفاده از روشهاي الکترواستاتيکي ، الکتروگرمايي ، يا پلاسما در حالي که درپيشرانش شيمايي مستقياً از سوخت استفاده مي شود.

electric reset relay
رله ي بازنشاني الکتريکي ~ رله اي که تا قبل از بازنشاني توسط ورودي الکتريکي مستقل ، در وضعيت وصل باقي مي ماند.

electric shield
حفاظ الکتريکي ~ پوششي ، معمولاً آلومينيمي يا مسي ، در اطراف مدار با ايجاد مسير کم مقاومت بازتابنده به طرف زمين و مسير بازتابنده براي تابش هاي بسامد - بالا مانع از بر هم کنش آن با ساير مدارها مي شود.

electroacoustic
الکتروآکوستيک ~ عملکرد يک دستگاه يا وسيله بر اساس هم الکتريسيته و هم آکوستيک ؛ نظير بلندگو و ميکروفون .

electroacoustic transducer
تراديسنده ي الکترو آکوستيک ~ تراديسنده اي که امواج الکتريکي را دريافت و آنها را به امواج آکوستيک تبديل مي کند و يا بر عکس .