electrodesiccation

electrode voltage

ولتاژ الکترود ~ ولتاژ بين الکترود و کاتد يا نقطه خاصي از کاتد رشته اي در لامپ الکتروني .

electrodiagnosis

تشخيص الکتريکي ~ تشخيص بيماري از طريق مطالعه ي فعاليت الکتريکي اعضاي بدن و پاسخ نسوج به تحريک الکتريکي .

electrodynamic instrument

وسيله ي الکتروديناميکي ~ وسيله اي که بر اساس واکنش بين جريانهاي يک يا چند پيچک متحرک و ثابت کار مي کند.

electrodynemometer

ديناموسنج الکتريکي ~ نوعي توان سنج کم-بسامد که بين بار و منبع قرار مي گيرد .حسگر جريان يک پيچک ثابت يا متحرک و حسگر ولتاژ پيچک متحرکي است که در ميدان مغناطيسي پيچک ثابت مي چرخد.گشتاور پيچک متحرک متناسب با مقدار ميانگين حاصل ضرب لحظه اي جريان در پيچک است که توسط يک فنر در مقابل آ« مقاومت مي شود. جري ...

electroflor

الکتروفلور ~ ماده اي که با اعمال الکتريسيته تغيير رنگ مي دهد اما نور نمي تابد .

electrofluiddynamic converter

مبدل الکتروديناميک شاره ~ مبدلي که با گذراندن شاره ي گازي از ميدان الکتروستاتيکي يک گاز حاوي ذرات باردار ، انرژي ديناميکي آن را به انرژي الکتريکي تبديل مي کند. طراز کار آن مشابه با مولد وان دو گراف است که در عين حال چگالي توان بالاتري دارد.

electrforming

قاب گيري الکتريکي؛ شکل دهي الکتريکي ~ 1. نشست الکتريکي فلز به روي قالب رسانا با ضخامت کافي و به منظور ساخت جسم فلزي مطلوب نظير يک موج بر پيچيده . قالب معمولاً از جنس موم گرانيتي است و با ذوب کردن از بين مي رود. 2. توليد پيوندPN در ديود اتصال - نقطه اي از طريق گذراندن يک پالس جريان بزرگ از نيمرسانا ...

electrogasdynemics

الکتروديناميک گازي ~ تبديل انرژي جنبشي گاز متحرک به الکتريسيته در کاربردهايي نظير توليد انرژي الکتريکي ولتاژ-بالا،کنترل آلودگي-هوا و افشانش رنگ.

electrography

الکترونگاري ~ نوعي روش تشکيل تصاوير الکتروستاتيکي بر روي محيط عايق بدون نياز به تابش الکترومغناطيسي . در اين روش با استفاده از چاپ زيارکسي ،تصوير باردار به صورت دائمي خواهد بود.

electrojets

الکتروجت ~ جريانهاي الکتريکي طبيعي و پر قدرت که دائماً در اطراف جو بالايي زمين توليد مي شوند و شفقهاي قطبي را به وجود مي آورند.