frequency-division multiplex


اصطلاح
برق و الکترونیک
28 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
تسهيم با تقسيم بسامدي[اف دي ام] ~ نوعي سيستم تسهيم براي ارسال دو يا چند سيگنال روي يک مسير مشترک از طريق قطع و وصل باندهاي بسامدي مربوط به هر سيگنال .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت frequency-division multiplex معنی frequency-division multiplex معنی frequency-division multiplex به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک frequency-division multiplex در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
frequency-domain reflectometer
بازتاب سنج بسامدي ~ نوعي بازتاب منبع تنظيم شده که با روبش باند بسامدي و تحليل بازتابهاي رسيده مي تواند ضرايب بازتاب و امپدانس موجبرها را در گستره ي بسامدي وسيع اندازه بگيرد .

frequency doubler
دوبرابر ساز بسامد ~ طبقه ي تقويت کننده اي که مدار تشديد آن روي هماهنگ دوم بسامد ورودي تنظيم شده است .در نتيجه بسامد خروجي دو برابر بسامد ورودي خواهد بود .

frequency-doubling transponder
تراپاسخگر دوبرابر ساز بسامد ~ تراپاسخگري که بسامد سيگنال را پيش از ارسال مجدد، دو برابر مي کند.

frequency drift; frequency deviation
رانش بسامد؛انحراف بسامدي ~ تغيير تدريجي بسامد يک نوسانساز يا فرستنده در اثر تغيير دما يا ساير عوامل تعيين کننده ي بسامد .

frequency- exchange signaling
سيگنالدهي تبادل بسامدي ~ نوعي روش علامت دهي که در آن تغيير وضعيت با کاهش دامنه ي يک يا چند بسامد و افزايش دامنه ي يک يا چند بسامد ديگر انجام مي پذيرد .

frequency frogging
تغيير بسامد الاکلنگي ~ تبادل بسامدهاي تخصيص يافته براي کانالهاي حاملي به منظور حذف وزوز ،کاهش همشنوايي ،و کاهش نياز به برابرسازي ،مدوله کننده هاي موجود در هر تکرار کننده، يک گروه بسامد- پايين را به يک گروه بسامد-بالا و برعکس تبديل مي کنند.

frequency-hour
بسامد-ساعت ~ ارسال يک بسامد براي يک ساعت مطابق با سيستم پخش بين المللي امواج کوتاه .

frequency hysteresis
پسماند بسامدي ~ ناتواني يک نوسانساز براي تغيير ملايم بسامد در هنگام تنظيم پيوسته ي آن ،به دليل وجود خط انتقال طويل بين نوسانساز و بار .

frequency-independent antenna
آنتن مستقل از بسامد ~ آنتني که عملکرد آن در بسامدهاي بالاتر از يک حد مشخص ،اساساً مستقل از خود بسامد است .

frequency interlace
هم بافي بسامد ~ به هم بافي بسامد سيگنالهاي تداخلي يا طيف هماهنگهاي بسامد پويش تلويزيوني ،باين ترتيب اثر سيگنالهاي تداخلي به دليل تغيير نحوه ي ظاهر شدن آنها در پويشهاي متوالي به حداقل مي رسد .