ground

ground absorption

جذب زمين ~ افت انرژي بر اثر تلف شدن امواج راديويي در زمين در هنگام ارسال .

ground clamp

بست زمين ~ نوعي بست که رساناي زمين شونده را به جسم زمين شده متصل مي کند.

ground clutter; ground return

اغتشاش زميني؛ برگشت زميني ~ اغتشاشي که بر اثر بازتاب سيگنالها از زمين يا اجسام روي زمين در يک رادار هوايي ايجاد مي شود .

ground control

کنترل زميني ~ کنترل هواپيما يا موشک در حال پرواز توسط شخص روي زمين .

ground-controlled approach

فرود با کنترل زميني ~ سيستم رادار زميني فرودگاه که اطلاعات مورد نياز براي نشستن هواپيماي در حال نزديک شدن به فرودگاه را فراهم مي کند. اين سيستم داراي يک رادار نظارت هوايي براي هدايت هواپيما به نقطه شروع مسير فرود نهايي و يک رادار فرود دقيق براي نمايش موقعيت دقيق هواپيما در مسير نهايي فرود است .

ground-controlled interception

رهگيري با کنترل زميني ~ يک سيستم راداري که به کنترل کننده رادار واقع در روي زمين يا کشتي امکان هدايت راديويي يک هواپيما تا رهگيري تلافي و هواپيماي ديگر را مي دهد.

ground distance

فاصله زميني ~ مؤلفه دايره بزرگ و در ميانگين سطح- دريا براي فاصله بين دو نقطه .

grounded

زمين شده ~ متصل به زمين يا جسمي رسانا که به جاي زمين عمل مي کند .

ground environment

محيط زميني ~ 1. مجموعه کامل تجهيزاتيکه به منظور بر پا کردن سيستم ~ وسيله ،يا ايستگاه الکترونيکي يا مخابراتي روي زمين نصب مي شود . 2. محيط اطراف و مؤثر بر سيستم يا تجهيزاتي که روي زمين کار مي کنند.

ground-equallizer coil

پيچک برابر ساز زمين ~ پيچکي يا القا کنايي نسبتاً کم که در يک يا چند مدار متصل به نقاط زمين شونده يک آنتن قرار داده شده است تا جريان را به شکل مطلوب در نقاط مختلف توزيع کند.