antenna beam width

antenna coil

پچک آنتن اولين پيچک در گيرنده که جريان آنتن از آن مي گذرد . با تزويج القايي اين پيچک بعدي يک ترانسفورمر آنتن يا ترانسفورمر آر- اف به دست مي آيد .

antenna coupler

تزويجگر آنتن ترانسفورمر آر- اف خط تنظيم شده ، يا هر مداري که انرژي را به نحو مؤثري از فرستنده به خط انتقال و يا از خط انتقال به گيرنده منتقل کند .

antenna cross section

سطح مقطع آنتن ويژگي اي از آنتن گيرنده ي ريز موج که به صورت سطحي تعريف مي شود و بر تابش فرود آمده عمود است ، و مقدار انرژي جذب شده در آن برابر با انرژي تحويلي از آنتن به گيرنده است .

antenna crosstalk

همشنوايي انتن ~ معياري از انتقال ناخواسته ي توان در فضا از يک آنتن به آنتن ديگر که به صورت نسبت توان دريافتي توسط يک آنتن به توان ارسال شده توسط ديگري تعريف شده و معمولاً بر حسب دسيبل بيان ميشود.

antenna current

جريان آنتن ~ جريان آر -اف که در انتن فرستنده جاري مي شود و معمولاً در هنگام نبودن مدوله سازي اندازه گرفته مي شود .

antenna drive

آنتن گردان ~ موتوريا وسيله ديگري که براي گرداندن يا قرار دادن آنتن در وضعيت مشخص نظير ردگيري هدف باردار به کار مي رود .

antenna duplexer

دوسويه ساز آنتن ~ مداري که ارسال همزمان و بدون تداخل دو فرستنده از يک آنتن را ممکن مي کند .

antenna feed

تغذيه ي آنتن ~ وسيله اي که انرژي لازم براي آنتن فرستنده را فراهم مي کند . مي تواند يک خط انتقال براي تغذيه ي مستقيم يا يک دو قطبي يا شيپوربراي تغذيه ي غير مستقيم باز تابشگر باشد .

antenna fleld gain

بهره ي ميدان آنتن ~ مشخصه ي تعريف شده از سوي کميسيون فدرال ارتباطات ( سي سي اف ) براي آنتن فر ستنده که عبارت است از شدت ميدان موثر فضاي آزاد بر حسب ميلي ولت بر متر که در صفحه ي افقي در فاصله يک مايلي ( (/609 کيلو متري ) توسط توان ورودي آنتن به ميزان 1کيلو وات تقسيم بر 137/6 متر ولت بر متر ( مقدار ي ...

antenna gain

ميزان کاراييي يک آنتن جهت دار در مقايسه با آنتن غير جهت دار استاندارد . معمولاً به صورت نسبت توان ورودي آنتن استاندارد به توان ورودي آنتن جهت دار بر حسب دسيبل که همان شدت ميدان را درجهت مورد نظر توان سيگنال توليد شده در پايانه هاي ورودي گيرنده ملاک محاسبه است . هر چه آنتن جهت دار تر باشد بهره ي آن ...