infrasonic frequency


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
بسامد فرو صوتي ~ هر بسامد کمتر از گستره ي شنيداري .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت infrasonic frequency معنی infrasonic frequency معنی infrasonic frequency به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک infrasonic frequency در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
infrasonic voltmeter
ولت سنج فرو صوتي ~ نوعي ولت سنج که ولتاژ شکل موجهاي عموماً سينوسي و مربعي و با بسامدهاي فرو صوتي را به دقت اندازه مي گيرد . ضمن آنکه توانايي اندازه گيري بسامدهاي بالاتر را نيز دارد . يک مدل تجاري از اين نوع ولت سنج داراي دقت 3% در گستره ي 0/05 تا 30000 هرتز است .

inherent regulation
تنظيم ذاتي ~ نوعي تنظيم سيستمي که بعد از هر گونه آشفتگي بدون نياز به عنصر جبران ساز ،؛ سيستم را به حالت تعادل بر مي گرداند .

inhibit
بازداشتن ~ جلو گيري از انجام کار .

inhibiting input
ورودي بازدارنده ~ ورودي يک دريچه که از ظاهر شدن خروجي جلو گيري مي کند .

inhibition gate
دريچه ي بازدارنده ~ مداري که براي استفاده به عنوان کليد ، به موازات مدار تحت کنترل قرارداده مي شود .

inhibit pulse
پالس بازداشتن ~ پالسي که براي جلو گيري از وارونه شدن شار يا سلول ~ مغناطيسي به کار مي رود .

in- house
داخلي ، خانگي ~ اشاره به عملياتي که در درون يک کارخانه يا سازمان انجام مي شود و نه در خارج آن و تحت قرار داد.

initialize
راه انداختن ، مقدار دادن ~ صفر کردن يا مقدار دهي شمارشگرها ، کليدها و نشانيهاي مختلف رايانه در شورع برنامه يا در نقاط مختلف مشخصي از آن .

initial permeability
تراوايي ، مغناطيسي اوليه ~ تراوايي طبيعي که در موقع صفر بودن نيروي مغناطنده و القاي مغناطيسي وجود دارد .

injection
تزريق ~ 1. فرايندي که موجب افزايش چگالي حامل هاي اقليت در ناحيه اي از نيمه رسانا نسبت سبه حالت تعادل مي شود . اين کار را مي توان از طريق باياس مستقيم يک سد يکسوساز يا به وسيله ي تابش انجام داد. ~ 3. قرار دادن فضا پيما در مدار .