interrupter


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
وقفه ده ، قطع کننده ~ وسيله ي الکتريکي ، الکترونيکي ، يا مکانيکي که با قطع متناوب جريان مستقيم آن را به شکل پالسي در مي آورد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت interrupter معنی interrupter معنی interrupter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک interrupter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
interrupting capacity
ظرفيت قطع ~ بيشترين جرياني که يک وسيله يا قطعه مي تواند در ولتاژ نامي خود قطع کند .

interstage
بين طبقه اي ~ مربوط به بين طبقات .

interstage transformer
ترانسفورمر بين طبقه اي ~ ترانسفلورمري که دو طبقه را باهم تزويج مي کند .

interval
فاصله ~ فاصله ي بين ارتفاع با بسامددو صدا فاصله ي بسامدي برابر با نسبت بسامدهايا لگاريتم اين نسبت است .

intervalometer
فاصله سنج ~ وسيله ي زمان سنج الکتريکي براي اندازه گيري فاصله ي بين رويدادها ، فاصله ي بين يک رويداد و يک زمان مبنا ، يا فواصل از پيش معين بين کي رشته اعمال نظير شليک موشکها .

interval timer , timer
زمان سنج فاصله ، زمان سنج ~ وسيله اي براي علامت دادن در مورد پايان يک زمان معين که مي تواند کليدي را نيز در انتهاي اين زمان تحريک کند .

intrinsic- barrier density
چگالي حامل ذاتي ~ چگالي حالت تعادل حفره ها و الکترونهاي آزاد در يک ماده ي نيمه رساناي ذاتي .

intrinsic characteristic
مشخصه ي ذاتي ~ مشخصه ي يک ماده مستقل از ناخالصيهاي آن .

intrinsic coercive force
نيروي وادارنده ي مغناطيسي ذاتي ~ نيروي مغناطيسي لازم براي صفر کردن القاي ذاتي يک ماده ي مغناطيسي که در شرايط مغناطيسي متقارن و متناوب قرار دارد .

intrinsic condition
وضعيت ذاتي ~ رسانشي که فقط بر اثر ~ حفره ها و الکترونهاي موجود در ماده ي مغناطيسي مادر ( و نه توسط عناصر ناخالصي ) ايجاد مي شود .