kinetic energy

kirchoff's current law

قانون جريان کير شهف ( کي سي ال) ~ قانون مورد استفاده در تجربه و تحليل شبکه ها که مي گويد در هر لحظه از زمان، جمع جبري مقادير لحظه اي تمام جريانهاي ورودي به يک نقطه برابر با مقدير لحظه اي تمام جريانهاي خروجي از آن نقطه است.

Kirchoff's voltage law

قانون ولتاژ کير شهف (کي وي ال) ~ قانون مورد استفاده در تجزيه و تحليل شبکه ها که مي گويد در هر لحظه از زمان، جمع جبري افزايش ولتاژها برابر با جمع جبري افت ولتاژها در جهت معين دردرون حلقه ي بسته است .

K line

خط «کي» ~ يکي از خطوط مشخصه در طيف پرتو- ايکس اتم که بر اثر بر انگيزش الکترونها در پوسته ي «کي» توليد مي شود.

klystron

کلايسترون ~ نوعي لامپ الکتروني که به کمک ميدان هاي الکتريکي متناوباً الکترونها را دسته بندي مي کند. باريکه ي الکتروني کاواک مشدد اعمال مي شود و نوسان درورون کاواک را در بسامد ريز موج مورد نظر نگه مي دارد . از آن به عنوان نوسانساز يا تقويت کننده در کابردهاي يو اچ اف نظير فرستنده - گيرنده هاي رادار و ...

klystron frequency multiplier

ضرب کنده ي بسامدي کلايسترون ~ نوعي کلايسترون دو کاواکي که خروجي کاواک آن در مضربي از بسامد بنيادي تنظيم شده است .

klystron rpeater

تکرار کننده ي کلايسترون ~ نوعي تکرار کننده ي ريز موج که در آن کلايسترون مستقيماً داخل يک موجبر جا داده شده است .سرعت جريان الکتروني گسيل شده از سوي کاتد لامپ توسط امواج ورودي مدوله مي شود .يک کاواک ديگر دوباره اين باريکه ي مدوله شده با سرعت را به امواج،ولي با دامنه ي خيلي بيشتر ،تبديل مي کند و به خ ...

kmc

علامت اختصاري اصطلاح منسوخ شده ي کيلو مگا سيکل (kilomegacycles) . (مگا سيکل ) که در حال حاضر به جاي آن از گيگا هرتز ([GHz ] gigahertz) استفاده مي شود.

knee

زانويي ~ منحني اي که دو بخش نسبتاً راست از يک منحني مشخصه را به هم متصل مي کند.

knockout

قرصي به قطر حدود 2 سانتي متر که بخشي از آن سوراخ دار است و در اطراف يا پايين جعبه يا قفسه ي تجهيزات الکتريکي قرار داده مي شود .براي عبور دادن کابل تغذيه و اتصال بست در مناسبترين نقطه ،مي توان به راحتي اين قرص را با چکش يا پيچ گوشتي از جاي خود برداشت .

knot

نات ~ واحد سرعت برابر با يک مايل دريايي در ساعت يا 1/15mi/h (/85km/h) .