loran chart


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
جدول لورن ~ جدول ناوبري دريايي يا هوايي که خطوط موقعيت لورن را همراه با جزئيات تويوگرافيکي نشان مي دهد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت loran chart معنی loran chart معنی loran chart به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک loran chart در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
loran D
لورن D ~ سيستم لورن نظامي که از مبدل مختصاتي لورن c ~ با بسامد پايين استفاده مي کند لورن D ~ مي تواند همراه با سيستمهاي داخلي هواپيما ، مستقل از سيستمهاي زميني و بدون تابش انرژي RF که مي تواند محل هواپيما را فاش کند ، عمل کند . خطاهاي سيستم لختي که به طور افزايشي با زمان ايجاد مي شود را مي توان با ...

loran fix
نقطه ي لورن ~ نقطه ي مکاني که از تقاطع دو خط موقعيت لورن به دست مي آيد .

loran indicator
نشانگر لورن ~ نشانگري که سيگنالهاي پالسي را از دو ايستگاه زميني لورن به طور همزمان نمايش مي دهد و اختلاف زمانيبين دريافت دو سيگنال را نشان مي دهد .

loran line
خط لورن ~ خط موقعيت روي جدول لورن . هر خط مکان هندسي نقاطي است که اختلاف فاصله ي آنها از دو ايستگاه ثابت مقدار ثابتي است .

loran set
دستگاه لورن ~ دستگاه گيرنده ~ يا نشانگري که پالسهاي ايستگاههاي فرستنده ي لورن را نمايش مي دهد .

loran station
ايستگاه لورن ~ ترکيبي از سه ايستگاه لورن که يکي از آنها با هر کدام از ايستگاههاي ديگر يک زوج را تشکيل مي دهد ~ .

lorentz force
نيروي لورنتس ~ نيروي که روي ذره ي بارار در حال حرکت در ميدان الکتريکي و مغناطيسي عمل مي کند .

lorentz forxe equation
معادله ي نيروي لورنتس ~ معادله اي که نيروي وارد بر ذره ي باردار رابه حرکت آن در ميدان الکتريکي و مغناطيسي ربط مي دهد .

lorentz instrument landing system
سيستم فورد ابزار دقيق لورنتس ~ سيستم فورد ابزار دقيق موج پيوسته در ارذوپا و بريتانيا که از راهنماي تعيين مکان باند فرود و دو راهنماي نشانه ي راديويي تشکيل مي شود .

loss
تلفات ~ 1. تواني که درقطعه يا سيستم بدون انجام کا مفيد ، تلف مي شود . 2. transmission loss