magnetoionic wave component


اصطلاح
برق و الکترونیک
27 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
مولفه موج مغناطو يوني ~ هر يک از دو مولفه موج پلاريزه بيضوي که در ان موج پلاريزه شده خطي که در يونسفر منتشر ميشود. به دليل ميدان مغناطيسي جدا مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت magnetoionic wave component معنی magnetoionic wave component معنی magnetoionic wave component به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک magnetoionic wave component در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
magnetometer
مغناطيس سنج ~ ابزاري که دامنه و جهت ميدان مغناطيسي ، مانند ميدان مغناطيسي زمين ، را اندازه گيري مي کند .

magnetomotive force
نيروي محرکه ي مغناطيسي ~ نيروي توليد کننده ميدان مغناطيسي . اين نيرو کل نيروي مغناطيس کننده اي است که در اطراف مدار مغناطيسي کاملاً بسته عمل ميکند و متناظر با ولتاژ ( نيروي محرکه ي الکتريکي ) در مدار الکتريکي است . اگحر نيروي محرکه ي مغناطيسي ناشي از جريان در داخل پيچک باشد ، متناسب با آمپر - دور خ ...

magnetooptical laser
ليزر مغناطيسي - نوري ~ ليزري که ميدان مغناطيسي پيوسته ي آن ، در توليد تابش همدوس شرکت دارد .

magnetooptical material
ماده ي مغناطيسي - نوري ~ ماده اي که خواص نوري آن را مي توان با اعمال ميدان مغناطيسي تغيير داد . مثلاً ، اثر فارادي را مي توان براي معرفي کردن باريکه ليزر به مواد شفاف خاصي اعمال کرد.

magnetooptical modulator
مدوله کننده مغناطيسي -نوري ~ آرايشي براي مدوله کردن يک باريکه نور با عبور آن از يک بلور لعلي ايتريوم -آهن. اين بلور با استفاده از ميدان مغناطيسي براي ايجاد گردش نوري ،شدت نور را مدوله مي کند.

magnetooptics
مغناطيس- نور ~ شاخه اي از فيزيک که به تأثير ميدانهاي مغناطيسي بر روي نور مي پردازد .

magnetopause
مکث مغناطيسي ~ مرز ميان کره مغناطيسي زمين يا سياره ي ديگر و پلاسماي بين سياره اي يا باد خورشيدي جو خورشيد .

magnetophotophoresis
جنبش نوري مغناطيسي ~ حرکت گرد و غبار و ذرات ديگر تحت تأثير توأم ميدان مغناطيسي و انرژي تابشي مانند نور .

magnetoplasmadynamics
مغناطو پلاسماديناميک ~ توليد الکتريسيته با پرتاب باريکه اي از گاز پونيده به داخل ميدان مغناطيسي ،براي به دست آوردن اثري مشابه با حرکت ميله اي مسي در نزديکي آهنربا .

magnetoresistance
خاصيت مغناطو مقاومت ~ تغيير در مقاومت بعضي از مواد متناظر با تغيير در مغناطيس شدگي آنها.