mean time between failures


اصطلاح
برق و الکترونیک
26 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
ميانگين زمان بين خطاها ~ معياري براي کيفيت که بر حسب ساعت عمر بيان مي شود . و نشان دهنده ي قابليت اعتماد نسبي يک عنصر ، مدار يا سيستم است اطلاعات MTBF يا بر اساس داده هاي به دست آمده از شرايط کاري حقيقي است يا بر اساس داده هاي راهنماي استاندارد نظامي ~ MILHDBK-217E ~ محاسبه مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت mean time between failures معنی mean time between failures معنی mean time between failures به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک mean time between failures در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
measurand
کميت اندازه گيري ~ متغييري در ابزار دقيق که اندازه گيري مي شود مثلا ً دما ف فشار ف سرعت جريان سيال ف بسامد ، ولتاژ ، جريان و توان

measurement
اندازه گيري ~ تعيين اندازه ، مقدار يا هر پارامتر ديگر يک مشخصه يا کميت .

mechanical axis
محور مکانيکي ~ يکي از محور هاي y ~ در بلور کوارتز ، سه محور y ~ در بلور کوارتز وجود دارد که هر يک به يک زوج از دو وجه مخالف شانزده وجهي عمود هستند .

mechanical filter
فيلتر مکانيکي ~ فيلتري که ار ميله هاي شکل داده شده ي فلزي ساخته شده است که وقتي با تراگردانهاي ووردي و خروجي مغناطوکشسان يا پيزوالکتريک به کار برده مي شوند . همانند تشديد گرماي تزويج شده ي مکانيکي عمل مي کنند . از اين فيلتر در تقويت کننده هاي IF ~ گيرنده هاي داراي قدرت انتخاب زياد استفاده مي شود .

mechanical joint
اتصال ~ مکانيکي ~ اتصالي که با به هم پيچيدن دو رسانا به يکديگر ، يا وصل کردن يک رسانا به پايه به طور مکانيکي ، و بدون لحيم کاري انجام مي شود .

mechanical modulator
مدوله کننده هاي مکانيکي ~ قطعه اي که موج حامل رابا حرکت دادن بعضي از قسمتهاي عنصر مدار ، تغيير مي دهد . مثلا ً صفحات خازن متغير موتوردار يا برشگرهاي موتور دار

mechanical scanning
پويش مکانيکي ~ شيوه پويشي که از يک باريکه نور کنترل شده با ديسک پويش گردان ، آينه گحردان يا قطعه مکانيکي ديگر براي تقسيم تصوير به توالي سريعي از خطوط باريک ، مانند آنچه که در تبديل پالسهاي الکتريکي لازم است. استفاده مي کند .

mechatronics
مکاترونيک ~ شيوه طراحي زير سيستمهاي محصولات الکترومکانيکي ~ يا شبيه سازي همزمان عناصر الکترونيکي ، مکانيکي و هيدورليکي براي اطمينان از عملکرد بهينه ي سيستم . عناصر شبيه سازي شده ي کامپيوتري به صورت نمايشهاي گرافيکي براي نمودارهاي تصويري خاص طراحي مي شوند که ورودي شبيه ساز هستند . شبيه ساز از اين طر ...

medical electronics
الکترونيک پزشکي ~ شاخه اي از الکترونيک ~ که ابزارها و تجهيزات الکترونيکي مورد استفاده در کاربردهاي پزشکي را مانند دستگاههاي تشخيص ، درماني ، تحقيقات ، کنترل هوشبري ، کنترل قلب و جراحي مي سازد .

medium frequency
بسامد متوسط ~ کميته مخابرات ~ فدرال براي بسامد در باند 300 تا 3000کيلو هرتز متناظر با موج هکتومتري بين 100تا 100m ~ .