millivolts per meter


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
ميلي بر متر ~ ابزاري که اغلب براي شدت سيگنالهاي بيشتر از 1000 به کار مي رود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت millivolts per meter معنی millivolts per meter معنی millivolts per meter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک millivolts per meter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
milliwatt
ميلي وات ~ يک هزارم وات .

millman s theorem
نظريه ميلمن ~ هر تعداد از منابع جريان ثابت که به طور مستقيم و موازي متصل شده باشند را مي توان به يک منبع جريان تبديل کرد . که کل جريان مولد برابر با جمع جبري جريانهاي منابع مجزا و مقاومت داخلي آن برابر با مقاومت از ترکيب موازي مقاومتهاي داخلي همه ي منابع است .

milstar
ميل استار ~ مخفف رله نظامي استراتژِکي و تاکتيکي ، شبکه اي براي جانشين کردن FLTSATCOM , AFSATCOM ~ با ماهواره هاي مخابراتي غير قابل در هم ريختگي . قابل بازيافت . حالت اصلي آن EHF ~ است . اما قابليت VHF ~ آن امکان استفاده از پايانه هاي هوايي و زميني موجود را فراهم مي کند .

mim capacitor
خازن ~ ( ام آي ام ) ~ خازني که ابتدا با نشاندن يک لايه فلزي روي زير ساخت و سپس افزودن لايه عايق و در آخر بالا يه فلزي دوم ساخته مي شود . خازنهاي ام آي ام در بعضي از آي سي ها در حين فرايند ساخت ساير عناصر فعال و غير فعال يا زير ساختهاي مدار هيبريد ، ساخته مي شوند .

MIMIC
مي ميک ~ مخفف برنامه microwave/ millimeter wave monolithic ~ integarated ~ که در اداره دفاع آمريکا براي تشويق به توليد اقتصادي مدارهاي ريز موج گاليم آرسنيدي (GaAs ) در کاربردهاي دفاعي آغاز شد. برنامه صنعتي معادل با ريز موج گاليم آرسنيدي برنامه VHSIC ~ است .

miniature card implementer s forum
جامعه کاربران کارت کوچک سازي شده ~ جامعه اي که کارتهاي MCLA را به عنوان استاندارد مطرح کرد .

miniaturization
کوچک سازي ~ کاستن اندازه و وزن يک سيستم بسته يا عنصر با استفاده از قطعات کوچکي که براي حد اکثر استفاده از فضا تنظيم شده باشند .

miniaturize
کوچک کردن ~ طراحي ~ دوباره يک عنصر يا قطعه اي از تجهيزات الکترونيکي براي قرار دادن آن در فضايي کمتر .

minicomputer
ميني کامپيوتر ~ کامپيوتر ديجيتال همه منظوره با برنامه ي ذخيره شده که قادر به انجام محاسبات اساسي حسابي ، منطقي و عملکردهاي ورودي از خروجي ، همانند يک کامپيوتر بزرگ باشد . هر چه کامپيوتر کوچکتر باشد ، حافظه اصلي کوچکتر ، طول لغات کوتاهتر ( معمولاً لغات 32 بيتي در مقايسه با لغات 64 بيتي در کامپيوترها ...

minimum - access programming
برنامه نويسي با حداقل دسترسي ~ برنامه نويسي براي کامپيوتر ديجيتال به گونه اي که حداقل زمان انتظار براي به دست آوردن اطلاعات از حافظه لازم باشد .