audio plug adapter


اصطلاح
برق و الکترونیک
18 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
تطبيق دهنده ي اتصال صوتي رده اي از اتصال دهنده هاي صوتي که سر اتصال هاي نر استريو را به اتصال هاي ماده ي مونو يا استريو و يا سر اتصالهاي نر مونو را به سر اتصالهاي ماده ي گوشي باهمان ابعاد يا با قطر کمتر تطبيق ميدهد. به عنوان نمونه ميتوان از ترانسفورمر سر اتصال نر ايکس ال آر به سر اتصال مادهي گوشي نام برد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت audio plug adapter معنی audio plug adapter معنی audio plug adapter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک audio plug adapter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
audio rectification
يکسو سازي صوتي ؛ يکسو سازي شنيداري ~ تداخل ايجاد شده در يک مدار ي قطعه ي الکترونيکي بر اثر حضور ميدان قوي آر-اف در نزديکي آن که به وسيله ي خود قطعه يا مدار يکسو و تقويت مي شود .

audio response unit
واحد پاسخ شنيداري ~ نوعي سيستم ضبط مغناطيسي يا رقمي که به پرسش هاي يک پايانه ي متصل به رايانه از طريق خط ارسال داده ها پاسخ شنداري ميدهد. پاسخ صوتي مناسب از بين کلماتصحبت که قبلا روي ديسک مغناطيسي يا انواع ديگر حافظه ضبط شده است ، انتخاب مي شود. نمونه ي کاربرد آن ، خدمات خودکار استعلام بهاي سهام از ...

audio signal
سيگنال شنيداري ؛ سيگنال صوتي سيگنال الکتريکي که داراي بسامد شنيداري است .

audio spectrum
طيف شنيداري گستره ي پيوسته اي در بسامدها ( ارز تقريبا 15 تا 20000 هرتز) که کمترين تا بيشترين بسامد شنيداري را در بر مي گيرد .

audio subcarrier
زير حامل شنيداري زير حاملي که بسامد آن در گستره ي شنيداري قرار داد.

audio taper
مخروط شنوايي رفتار غير خطي در مقدار مقاومت مربوط به کنترل هاي شدت صدا و طنين اين مقاومت در ابتداي چرخش محور يا پيچ کنترل به آهستگي ودر قسمت هاي انتهايي آن با آهنگ سريع تري افزايش مييابد . به اين ترتيب گستره ي مربوط به بسامدي پايين گوش انسان در شدت صداي کم ترميم ميشود .

audio visual
شنيداري - ديداري ؛ سمعي ؛ بصري ~ اشاره به ترکيب صدا و تصوير .

automatic frequency control
کنترل خودکار بسامد ( اي اف سي ) 1. مداري که بسامد يک نوسانساز را در محدوده ي مشخص حفظ مي کند .( مثلاً در يک فرستنده ) 2. مداري که با کنترل نوسانساز محلي در گيرنده ي سوپر هترودين آن را به دقت در يک بسامد معين نگه مي دارد ( نظير يک گيرنده ي ( اف -ام )3. مداري در گيرنده ي رادار سوپر هترودين که براي جب ...

automatic gain control
کنترل خودکار بهره ( اي جي سي ) ~ مدار کنترلي که بهره ي ( ضريب تقويت ) يک گيرنده يا تجهيزات ديگر را به صورت خودکار طوري تغيير مي دهد که سيگنال خروجي مطلوب عليرغم تغييرات سيگنال ورودي همچنان ثابت بماند .

automatic light control
کنترل خودکار نور ~ تنظيم خودکار نور تابيده به يک فيلم ، دوربين تلويزيوني يا ساير وسايل تصوير برداري متناسب با ميزان روشنايي صحنه .