normally closed


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
معمولاً بسته ~ واژه اي که براي رله يا اتصالهاي کليد ي به کار مي رود که در حالت برق دار نبودن رله يا کليد بسته مي شوند تا مداري را قطع کنند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت normally closed معنی normally closed معنی normally closed به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک normally closed در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
normally open
معمولاً باز ~ واژه اي که براي رله يا اتصالهاي کليد به کار مي رود کهدر حالت برق دار نبودن رله يا کلديبسته مي شوند تا مداري را قطع کنند .

normal mode
حا لت عادي ~ توزيع مشخصه اي دامنه هاي ارتعاش در بخشي از سيستم هر بخشش آزادانه با بسامد طبيعي و فاز مشابه ارتعاش مي کند .

normal - mode rejection ratio
نسبت رد حالت عادي ~ قابليت تقويت کننده در رد سيگنالهاي غير واقعي در بسامد خط تغذيه با هماهنگيهاي بسامد خط .

normal permeability
تراوايي بهنجار ~ نسبت القاي بهنجار B يک ماده مغناطيسي به شدت مغناطيسي H ~ متناظر .

normal position
وضعيت عادي ~ وضعيت بي برق اتصالهاي رله .

normal threshold of audibility
استانه شنوايي عادي ~ کمترين سطح فشار صدا در ورودي گوش ، با بسامد معين ، که حس شنوايي را در درصد زيادي از افراد معمولي گروه سني 18 تا 30 سال تحريک مي کند .

north magnetic pole
قطب شمال مغناطيسي ~ قطب مغناطيسي که در حدود 71N عرض جغرافيايي و 96W ~ طول جغرافياي و در 1140 مايل دريايي از قطب شمال قرار دارد .

north pole
قطب شمال ~ نقطه اي جغرافيايي روي زمين که يکي از دو انتهاي محور گردش زمين به دور خود است . اين نقطه تقريباً در جهت ستاره قطبي قرار دارد .

nortons theorem
نظريه نورتن ~ نظريه اي در مهندسي برق که مي گويد و هر شبکه ~ AC دو پايه خطي مي تواند رفتاري معادل با يک منبع جريان AC موازي با يک امپدانس داشته باشد. در مورد DC منبع نورتن به يک جريان DC ~ ثابت و امپدانس به مقاومت تبديل مي شود .

not
عملگر منطقي با ويژگي آن که اگر P يک گزاره باشد NOT ~ گزاره P درست است . اگرP نادرست باشد و نادرست است اگر P درست باشد .