off -the -shelf

o guide

هادي O ~ خط انتقال موج سطحي که از يک ساختار استوانه اي تو خالي ساخته شده از يک ورقه دي الکتريک نازک تشکيل مي شود .

ohm

اهم ~ واحد SI مقاومت و امپدانس . مقاومت الکتريکي بين دو نقطه از رسانايي که با اعمال اختلاف پتانسيل ثابت 1v به آن نقاط ش، جريان 1A در رسانا جاري شود . به شرط آن که رسانا خود شامل هيچ گونه نيروي محرکه الکتريکي نباشد .

ohm-centimeter

اهم - سانتي متر ~ واحد مقاومت . مقاومت يک نمونه بر حسب اهم - سانتيمتر برابر است با مقاومت آن R بر حسب اهم ضرب در سطح مقطع ان A بر حسب سانتي متر مربع که نتيجه بر طول نمونه با برحسب سانتي متر تقسيم مي شود .

ohmic contact

اتصال اهمي ~ اتصال مقاومتي خالص بين دو سطح يا ماده .

ohmic heating

گرمايش اهمي ~ 1. گرمايشي ناشي از جريان ارسالي در مقاومت 2. گرمايش پلاسمايا ولتاژ پالسي براي شتاب دادن الکترونهاي پلاسما و در نتيجه ايجاد تراکم حرارتي بيشتر با يونهاي پلاسما .

ohmic value

مقدار اهمي ~ مقاومت بر حسب اهم .

ohmmeter

اهم سنج ~ ابزار اندازه گيري مقاوممت الکتريکي مقياس آن مي تواند بر حسب اهم يا مگااهم درجه بندي شود .

ohm-per-square

اهم بر مربع ~ مقاومت هر سطح مربعي از پوسته هاي نازک ماده ي مقاومتي که بين دو وجه موازي آن اندازيه گيري مي شود .

ohm-per -volt

اهم بر ولت ~ مقدار نامي حساسيت ابزارهاي اندازه گيري که از تقسيم مقاوممت ابزار بر حسب اهم در محدوده اي خاص بر مقدار ولتاژ تمام - درجه در آن محدوده به دست مي آيد مقدار بالاتر اهم بر ولت نشان دهنده حساسيت بالاتر دستگاه اند ازه گيري و جريان کمتري است که در هنگام اندازه گيري از مدار کشيده مي شود .

ohm s law

قانون اهم ~ جريان I در مدار مستقيماً متماسب با ولتاژ کل ~ E در مدار به طور معکوس متناسب با مقاومت کل R ~ در مدار است . اين قانون به سه شکل بيان مي شود . ~ E=IR ~ I=E/R , R=E/I ~ .