open subroutine


اصطلاح
برق و الکترونیک
15 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
زبر روال باز ~ زير روال کامپيوتري که به طور مستقيم در مراحل عملياتي خطي وارد مي شود . در مقابل زير روال بسته که بايد با پرش داخل آن شد. زبر روال باز بايد در هر نقطه از برنامه که لازم است . تکرار شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت open subroutine معنی open subroutine معنی open subroutine به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک open subroutine در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
open - wire transmission line , open -wire feeder
خط انتقال سيم - باز ~ خط انتقالي که از دو سيم موازي با فاصله تشکيل مي شود که با عايقهايي در فاصله مناسب نگهداشته شده اند تا مقدار امپدانس فراجهش مناسب ايجاد شود . اگر اين خط به طور مناسب ختم شده باشد مانند مقاومت خالص عمل مي کند.

operand
عملوند ~ کميتي که عملياتي با کامپيوتر بر روي آن انجام مي شود .

operate time
زمان عمل ~ کل زمان صرف شده از لحظه برق دار شدن پيچک رله تا باز شدن يا بسته شدن کامل اتصالها .

operating angle
زاويه عملکرد ~ زاويه الکتريکي ( بخشي از چرخه ولتاز اصلي ) که در طول آن جريان کلکتور در يک تقويت کننده ترانزيستوري جاري مي شود . زاويه هاي عملکرد سه نوع از تقويت کننده عبارت اند از ~ 360 درجه A ~ و 180 درجه B تا 360 درجه کلاس C ~ کمتر از 180 درجه .

operating frequency
بسامد کاري ~ بسامدي که قطعه يا مدار در آن عمل مي کند .

operating poing
نقطه کار ~ بسامدي که قطعه يا مدار در آن عمل ميکند .

operating point
نقطه کار ~ نقطه اي روي دسته منحنيهاي مشخصه لامپ الکتروني ، تراتزيستور يا قطعه فعال ديگر که متناظر با ولتاژ ها يا جريانها ي الکترود متوسط ، در هنگام عدم وجود سيگنال است .

operating power
توان کار ~ توان واقعي کا به آنتن فرستنده تغذيه مي شود .

operating system
سيستم عامل ~ مجموعه اي از برنامه هاي نظارتي و زير روالهايي که مجراي برنامه هاي کامپيوتري را کنترل مي کنند و بعضي وظايف سيستمي خاص مانند فرمت کردن فلاپي و ديسک سخت را انجام مي دهند .

operation
عمليات ~ عملي که با يک دستورالعمل کامپيوتري تعريف مي شو د.