parasitic


اصطلاح
برق و الکترونیک
9 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
مقادير پراکنده ~ خودالقا و ظرفيت خازني نامطلوب که بين عناصر در قطعات فعال مانند ترانزيستورا يا قطعات غير فعال مانند مقاومتها ياخازنهاي ايجاد مي شود و پاسخ بسامدي را محدود مي کند. مقادير پراکنده در قطعات نيمرسانا رابا روشهاي مجزاسازي موضعي در توليد پولک به حداقل مي رسانند.

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت parasitic معنی parasitic معنی parasitic به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک parasitic در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
parasitic element; passive element
عنصر پراکنده ؛ عنصر غير فعال ~ جزآنتني که به عنوان بخشي از آرايه آنتن جهت دار عمل مي کند ولي هيچ اتصال مستقيمي به فرستنده يا گيرنده ندارد. عنصر پراکنده انرژي دريافت شده را با رابطه فازي که الگوي تابش مطلوب را مي دهد ، بازتابيده يا تابش مي کند.

parasitic oscillation
نوسان پراکنده ~ نوسان خودنگهدار نامطلوي يا ضربه هاي گذرايي که در مدار نوسان ساز يا تقويت کننده خود به خود ايجاد مي شود و معمولاً بسامد آن بيشتر يا کمتر از بسامد کار صحيح است.

parasitic suppressor
حذف کننده پراکنده ~ حذف کننده اي که معمولاً به شکل پيچک يا مقاومت موازي در مدار وارد مي شود تا نوسانهاي پراکنده داراي بسامد زياد را حذف کند.

parity
پريتي ~ روش آشکارسازي خطا که در مزاحل ورودي / خروجي ( I/O) ، جايي که نويز مي تواند در داده ها خطا ايجاد کند ، به کار مي رود. پريتي با شمارش تعداد يک ها در لغت داده معين مي شود . پريتي فرد ، بيت پريتي را طوري تعيين مي کند که تعداد کل يکهاي ارسال شده فرد باشد . پريتي زوج ، بيت پريتي را طوري تعيين مي ...

parity bit
بيت پريتي ~ بيت 0 يا 1 که به نويسه موجود اضافه مي شود تا از تعداد کل بيتهاي 1 در ميدان داده ، زوج يا فرد است ، اطمينان حاصل شود.

parity check
بازبيني پريتي ~ اقپفزودن يک بيت غير اطلاعاتي به بلوک داده ارسالي براي اطمينان از تعداد يکها ، که بسته به نيازمندي از پيش تعريف شده ، زوج يا فرد است.

parsec
پارسک ~ واحد طول براي فضاي بين ستاره اي ، برابر با 3/26 سال نوري ، 206000 واحد نجومي يا 30/82×bبه توان 12 km ~ ( 19/15 × 10 به توان 12 mi .

part
قسمت ~ تکه اي که بخشي از يک زيرمجموعه است و معمولاً بهتنهايي مفيد نيست و نمي توان آنرا براي استفاده هاي ديگر جدا کرد . از اين واژه اغلب براي قسمتهاي ساختاري دستگاههاي الکترونيکي استفاده مي شود ، مثلاً بردهاي مدار ، دکمه ها ، بستها و پوششها . ترانزيستورها ، مقاومتها ، خزانها ، پيچکها ، سوييچها ، رله ...

partial
جزء ~ جزء حس شونده صدا که به صورت يک تن ساده قابل تشخيص است ، گوش نمي تواند آن را بيشتر تجزيه کندو سهمي در مشخصه صداي مرکب دارد. بسامد جزء مي تواند بيشتر يا کمتر از بسامد پايه باشد و مي تواند مضرب صحيح يا زير مضربي از بسامد پايه باشد.

partial node
گروه جزئي ~ نقاط ، خزوز يا سطوحي در سيستم موج ايستاده که بعضي مشخصه هاي ميدان موج در آن حداقل دامنه رادارد و با صفر متفاوت است.