peak flux density

peaking

بالابردن ~ افزايش پاسخ مدار در يک بسامد يا باند بسامدي مطلوب .

peaking circuit

مدار بالارنده ~ مداري که پاسخ بسامد بالاي تقويت کننده باند پهن را بهبود مي بخشد . بالابردن موازي ، پيچک کوچکي به طور سري با بار کلکتور قرار داده مي شود . در بالا بردن سري پيچک به طور سري با بيس طبقه بعت قرار مي گيرد . در تقويت کننده هاي تصويري ، اغلب از هر دونوع مدار در يک طبقه استفاده مي شود. اسن ...

peaking coil

پيچک بالابرنده ~ پيچک کوچکي که براي تشديد با خازنهاي پراکنده مدار ، در بسامدي که قله پاسخ در آن مطلوب است ، در مدار قرار داده مي شود . تقويت کننده تصويري در نزديکي بسامد قطع نمونه اي از اين مدار است.

peaking control

کنترل بالاروندگي ~ مدار مقاومتي خازني قابل تنظيم که شکل موج پالسهاي خروجي نوسان ساز افقي را ، به مقدار لازم براي ايجاد جاروي خطي ، کنترل مي کند.

peaking transformer

ترانسفورماتور بالابرنده ~ ترانسفورماتوري که در سيم پيچ اوليه خود ، تعداد آمپر دور مورد نياز براي توليد چندين برابر مقادير عادي چگالي شار در هسته را داراست . شار به سرعت از يک جهت اشباع به جهت ديگر ، دو بار در هر سيکل ، تغيير مي کند و قله پالس ولتاژ را در سيم پيچ ثانويه القا مي کند.

peak inverse voltage

قله ولتاژ معکوس ~ بيشينه مقدار نامي ولتاژ AC عمل کننده در جهت مخالف با جهت عبور جرياني که قطعه براي آن طراحي شده است.

peak level

سطح قله ~ سطح لحظه اي بيشينه اي کهدر مدت يک فاصله زماني معين اتفاق مي افتد ، مانند سطح قله فشار صوت در آکوستيک .

peak load

بار قله ~ بار لحظه اي بيشينه يابار متوسط بيشينه در طول يک فاصله زماني معين .

peak magnetizing force

نيروي مغناطيس کنندگي قله ~ مقدار حدي بالا يا پايين نيروي مغناطيس کنندگي مربوط به شرايط مغناطيس کنندگي دوره اي .

peak particle velocity

سرعت ذره قله ~ بيشينه مقدار مطلق سرعت لحظه اي ذره در فاصله زماني معين .