pipelined operations


اصطلاح
برق و الکترونیک
20 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
عملکرد خط لوله اي ~ حالت عملکردي در صفحه نمايش ،به هنگام عبور جرياني از داده ها ،مانند پيکسلها،از مجموعه اي از مدارهاي پردازش .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pipelined operations معنی pipelined operations معنی pipelined operations به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pipelined operations در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
piplining
چندگام سازي ~ همپوشاني دستورالعملهاي پردازشي کامپيوتري چند گامي . مثلاً ،در اولين گام يک دستور العمل در گامي به طور همزمان با دومين گام دستور العملي قبلي پردازش مي شود.

pi point
نقطه پي ~ بسامدي که در آن جابه جايي فاز جايگذاري يک قطعه مضرب پي ياراديان 180 درجه است .

pirani gage
نشان دهنده ي پيراني ~ نشان دهنده خلأي که بر اساس اصل تغيير دما و مقاومت فيلمان حرارت داده شده با فشار گاز اطراف آن عمل مي کند. اگر مقدار گاز براي دور کردن حرارت فيلمان کافي نباشد ، فيلمان داغ تر مي شود و مقاومت آن افزايش مي يابد .

pistonY plunger Ywave guide plunger
پيستون ~ ساختار فلزي لغزاني که در موج برها و کاواکها براي تنظيم يا باز تاباندن بيشتر انرژي تابشي به کار مي رود .

piston action
عملکرد پيستوني ~ حرکت ديافراگم داخلي بلندگو پخش به هنگام پخش بسامدهاي صوتي کم.

piston attenuator
تضعيف کننده پيستوني ~ تضعيف کننده ريزموجي که در موج برداخل مي شود تا مقدار تضعيف متغيري را با حرکت قطعه تزويجگر خروجي در طول محور طولي آن ايجاد کند.

piston phone
ميکروفون پيستوني ~ محفظه کوچکي مجهز به يک پيستون رفت و برگشت که جابجايي آن قابل اندازه گيري است. اين پيستون فشار صداي معلومي را براي آزمايش ميکروفونها در محفظه ايجاد مي کند.

pitch
ارتفاع گام ~ 1. صفت احساس شنوايي که به بسامد صداي محرک بستگي دارد ولي به فشار صدا و شکل موج محرک نيز وابسته است . ارتفاع موقعيت صدا را در مقياس موسيقيايي تعيين مي کندکه ارتفاع استاندارد آن براي هر تن 440 هرتز است . در اين استاندارد ، c ~ مياني 261/6 هرتز است . 2. فاصله مرکز سوراخها ، سطرهاي برجستگي ...

pixel
پيکسل ~ مخفف کلمات picture element. کوچکترين جزء تصوير قابل تفکيک و آدرس دهي ( بر حسب مختصات X و Y ) در صفحه نمايش تصوير . پيکسل مي تواند الگويي باشد که با تفنگهاي الکتروني ، قرمز ، سبز و آبي ( RGB) روي صفحه نمايش تلويزيون رنگي يا کامپيوتر ايجاد مي شود يا کوچکترين الکترود صفحه نمايش بلوري مايع ( LC ...

place
مکان ~ موقعيتي که متناظر با توان معيني از مبنا در سيستم عددنويسي مکاني است . مکانها معمولاً از راست به چپ عدددهي مي شوند. صفر در مکان راست قرار مي گيرد و مميز ده دهي ، دودويي يا مبناي ديگر در آخرين مکان سمت چپ قرار نمي گيرد ، مگر آن که عددي بعد از آن باشد.