propagation; wave propagation


اصطلاح
برق و الکترونیک
29 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
انتشار ؛ انتشار موج ~ حرکت امواج الکترومغناطيس ياامواج صوت در داخل محيط انتقال يا حرکت اغتشاش الکتريکي ناگهاني در طول خط انتقال .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت propagation; wave propagation معنی propagation; wave propagation معنی propagation; wave propagation به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک propagation; wave propagation در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
propagation anomaly
نابهنجاري انتشار ~ تغيير در مشخصه هاي انتشار دراثر عدم پيوستگي در محيط انتشار .

propagation constant
ثابت انتشار ~ اندازه اي براي خط يامحيط انتقالي که موج مسطح با بسامد معين در آن ارسال مي شود. ثابت انتشار کميتي مختلط است ؛ بخش حقيقي آن ثابت تضعيف بر حسب نپربر واحد طول و بخش موهومي آن ثابت فاز بر حسب راديان بر واحد طول است.

propagation delay
تأخير انتشار ~ زمان لازم براي عبور سيگنال ازمدار که به طور کامل در حال عمل کردن است و معمولاً بر حسب نانوثانيه اندازه گيري مي شود.

propagation loss
تلفات انتشار ~ تضعيف سيگنالهاي عبوري بين دو نقطه در مسير انتقال .

propagation ratio
نسبت انتشار ~ نسبتي براي موج منتشر شونده از نقطه اي به نقطه ديگر که برابر است با شدت ميدان الکتريکي مختلط در دومين نقطه به شدت ميدان الکتريکي مختلف در اولين نقطه . آن را ضريب انتشار نيز مي نامند . شدت ميدان در برداري است با طول کمتر از 1 که برابر با نسبت تضعيف است.

propagation time delay
تأخير زماني انتشار ~ زمان لازم براي حرکت موج بين دو نقطه از محيط انتقال .

propagation velocity
سرعت انتشار ~ سرعت انتشار امواج راديويي با سرعت نور ، 2/998 × 10 به توان 8 m/s يا 299/8 متر بر ميکروثانيه است. اين عدد معادل است با 983/6 ft/ميکروثانيه ، 0/1863 mi/ ميکروثانيه يا 0/1618 مايل دريايي بر ميکروثانيه .

proportional band
باند انتشار ~ محدوده مقادير متغير کنترل شده اي که سبب عمل کردن کنترل کننده در محدوده کامل خود مي شود.

proportional control
کنترل تناسبي ~ کنترلي که در آن مقدار عملکرد تصحيحي ، با مقدار خطا متناسب است .

proportional counter
شمارنده تناسبي ~ شمارنده تابشي که از يک لامپ شمارنده تناسبي و مدارهاي مربوط به آن تشکيل مي شود.