pulsatance

pulasting current

جريان پالس زن ~ جريان مستقيمي که دامنه آن افزايش و کاهش پيدا مي کند .

pulsating

DC پالس زن ~ خروجي يکسو ساز پيش از فيلتر شدن . قطبيت منبع DC پالس زن با زمان تغيير نمي کند . اما دامنه آن تغيير مي کند .

pulsation welding

جوشکاري پالس زدني ~ جوشکاري مقاومتي که در آن جريان به جاي آن که پيوسته اعمال شود به صورت پالسهاي زمان بندي شده اعمال مي شود . اين روش انتقال حرارت سطحي را به الکترودهاي جوشکاري خنک شونده با آب بهبود مي بخشد و درنتيجه عمر الکترود را افزايش مي دهد .

pulse

پالس ~ تغيير تيز لحظه اي در جريان ، ولتاژ يا کميت ديگري که به طور عادي ، ثابت است . پالس با مدت زمانهاي صعود ، افت و طول آن مشخص مي شود .

pulse amplifier

تقويت کننده پالس ~ تقويت کننده اي که مخصوص تقويت پالسهاي الکتريکي ، بدون ايجاد تغيير قابل توجه در شکل موج انها طراحي شده است .

pulse amplitude

دامنه پالس ~ مقدار قله ، متوسط ، موثر لحظه اي با مقدار ديگري از پالس ، معمولاً نسبت به مقداري ثابت در حال عادي ، معناي دقيق آن را با ارائه مقدار عددي مي توان تعريف کرد.

pulse - amplitude modulation

مدوله سازي دامنه پالس ~ فرايند مدوله کردن دامنه شکل موج حامل پالس .

pulseanalyzer

تحليلگر پالس ~ دستگاهي که پهناي پالس و نرخ تکرار آن را اندازه مي گيرد و شکل موج پالس روي صفحه نمايش لامپ پرتو - کاتدي نمايش مي دهد .

pulse-averaging discriminator

مميز متوسط گيري پالسي ~ مميز زير حامل دور سنجي که از عناصر تنظيم مقاومتي و خازني براي دادن خروجي متناسب با پهناي پالس متوسط استفاده مي کند .

pulse bandwidth

پهناي پالس ~ حدود پهناي باند دامنه پالس خارج از اين حدود دامنه پالس کمتر از کسر از پيش تعيين شده اي از دامنه قله است .