pulsed ruby laser


اصطلاح
برق و الکترونیک
17 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
ليزر يافئت پالسي ~ ليزري که ماده فعال آن ياقوت است . توان پمپاژ بسيار زياد لازم از تخليه بانک خازني در داخل لامپ فلاش مخصوصي با شدت زياد به دست مي آيد که باريکه همدوسي را با مدت زمان 10/5 متر بر ثانيه ايجاد ميکند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت pulsed ruby laser معنی pulsed ruby laser معنی pulsed ruby laser به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک pulsed ruby laser در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
pulse duration , pulse lengh, ;ulse width
مدت پالس ، طول پالس ، پهناي پالس ~ فاصله زماني بين اولين و آخرين لحظه اي که دامنه لحظه اي آن به کسر معيني ا دامنه قله پالس مي رسد.

pulse-duration discriminator
مميز طول مدت پالس ~ مداري که حس کردن و مقدار خروجي د رآن تابعي از انحراف طول مدت پالس از يک مقدار مرجع است .

pulse- duration error
خطاي طول مدت پالس ~ خطاي ناشي از مدت پالس که هدفهاي مشخص را درازتر يا کلفت تر از اندازه حقيقي آنها ، در جهت باريکه رادار نشان مي دهد .

pulse - duration modulation , pulse width modulation
مدله سازي طول مدت پالس ، مدوله سازي پهناي پالس ~ شکلي از مدوله سازي زمان پالس که طول مدت هر پالس در آن تغيير مي کند .

pulse duty factor
ضريب کار پالس ~ نسبت طول مدت متوسط پالس به فاصله متوسط پالس ، اين مقدار معادل با حاصلضرب مدت متوسط پالس و سرعت ~ تکرار پالس است .

pulse equalizier
متعادل ساز پالس ~ مداري که پالسهاي خروجي با اندازه و شکل يکنواخت ، در پاسخ به پالسهاي ورودي که مي تواند اندازه و شکل متغير داشته باشند ، توليد ميکند .

pulse excitation , impuse excitation
تحريکخ پالسي ، تحريک ضربه اي ~ روش ايجاد جريان نوسان سازط که در ان مدت ولتاژ اعمال شده به مدار در مقايسه با مدت جريان توليد شده کوتاه است .

pulse - forming line
خط شکل دهي پالس ~ خط پيوسته اي با شبکه نردباني داراي پارامتر هايي که شکل معيني به پالس مدوله کننده در مدوله کننده رادار مي دهد .

pulse -forming network
شبکه شکل دهي پالس ~ شبکه اي که لبه بالارونده و يا پايين رونده پالس را شکل مي دهد .

pulse - frequncy modulation
مدوله سازي بسامد پالس ~ شکلي از مدوله سازي زمان پالس که سرعت تکرار پالس رد آن به طور ~ مشخص تغيير ميکند . واژه دقيق تر برايي مدوله سازي بسامد پالس ، مدوله سازي سرعت تکرار پالس است .