radar chart


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
جدول رادار ~ نقشه ويژ ه اي که در ناوبري راداري به کار مي رود . در کشتيهاي مجهز به رادار، جدولهاي رادار بر روي خطوط ساحلي ف تپه ا ف ساختمانهايبزرگ و اجسام ديگر تاکيد مي کنند که پژواکهاي راداري معين و بهتري را براي اطمينان کشتيها از موقعيت خود ف ايجاد مي نند. به همين طريق جدولهاي رادار در ناوبر ي هوايي خطوط شهرها ف رودخانه ها ، درياچه ها ، پلها ، راه اهنها و اجسام ديگري را که روي صفحه هاي نمايش رادار هوايي ظاهر مي شوند نشان مي دهد .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت radar chart معنی radar chart معنی radar chart به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک radar chart در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
radar command guidance
فرمان هد ايت رادار ~ سيستم هدايت موشکي که در آن تجهيزات راداري سکوي پرتاب موقعيت هدف و موشک ، هر دو را به طور پيوسته تعيين و تصحيحهاي لازم در مسير موشک را محاسبه مي کند و به صورت فرمان راديويي به موشک مي فرستند .

radar contact
تماس راداري ~ شناسايي و تعيين پژواکي روي صفحه رادار . وقتي که پژواک رادار هواپيما ديده ~ و روي صفحه نمايش PPI ~ شناسايي مي شود . مي گويند که هواپيما با رادار در تماس است .

radar control
کنترل راداري ~ کنترل هواپيما ، موشک هدايت شونده يا باتري اسحله با رادار .

radar control area
منطقه کنترل رادار ~ منطقه يا فضايي که در آن کنترل راداري هواپيما يا موشک هدايت شونده انجام مي شود .

radar cross section, echo area
سطح مقطع رادار ، سطح پژواک ~ سطح باز دارنده ي تواني که اگر به طور سماوي در همه جهتها پراکنده شود ، پژواکهاي راداري دريافتي برابر با آنچه که واقعاً از هدف به دست مي آيد ، ايجاد ميکند.

radar display
نمايش رادار ~ الگويي که داده هاي خروجي سيستم رادار را نشان مي دهد و معمولاً روي صفحه نمايش لامپ پرتواتدي يا صفحه نمايش بلور مايع ديجيتال شده ايجاد مي شود .

radar drift
انحراف رادار ~ انحراف هواپيما که با مجموعه اي از اطلاعات جهت دريافت شده در طول زمان ، از هدف راداري ثابت تعيين مي شود .

radar equation
معاله رادار ~ معادله اي که توانهاي ارسالي و دريافتي و بهره سيستم رادار ساده را به سطح پژواک و فاصله هدف از رادار مربوط مي کند .

radar fire control
کنترل آتش راداري ~ کنترل شليک اسلحه با رادار ~ .

radar fix
ثابت رادار ~ موقعيت تعيين شده بار رادار /