auditory perspective

auditory sensation area

ناحيه ي حس شنوايي ~ منطقه ي احاطه شده با منحني هايي که آستانه ي احساس و توانايي شنوايي را به صورت تابعي از بسامد توليد مي کنند.

augend

مضاف اليه ؛ مؤلفه ي دوم جمع ~ عددي که به آن يک کميت جديد به نام مضاعف ( جمعوند) افزوده مي شود.

Auger coefficient

ضريب اوژه ~ نسبت ثمر دهي اوژه به ثمر دهي فلوئور رساني ، يا نسبت تعداد الکترون هاي واژه به تعداد فوتون هاي پرتو - ايکس گسيل شده از تعداد زيادي اتم با برانگيختگي مشابه .

Auger effect

اثر اوژه ~ گذار غير تابنده ي اتم از حالت برانگيخته به حالت انرژي پايين تر همراه با گسيل يک الکترون .

Auger electron

الکرون واژه ~ الکترون خارج شده از اتم توسط فوتون در فرايند اثر واژه . انرژي جنبشي آن برابر با اختلاف ~ بين انرژي فوتون پرتوايکس از گذار تابنده ي متناظر با آن و انرژي بستگي الکترون رانده شده است .

Auger electron microscopy

ميکروسکوپي الکرون اوژه ~ روشي براي بررسي مواد و سطوح با دقت خيلي زياد با استفاده از باريکه هاي الکتروني در اتاقک خلأ .

Auger yield

ثمردهي اوژه ~ نسبت تعداد الکترون هاي اوژه ي گسيل شده به تعداد رخداد هاي منجر شده به جاي الکترون در پوسه ي داخلي اتم .

aural center frequency

بسامد مياني شنوايي ~ بسامد ميانگين حامل مدوله شده توسط سيگنال اي اف يا بسامد حامل مدوله نشده.

aural harmonic

هماهنگ شنوايي ~ هماهنگ توليد شده در گوش انسان .

aural null

صفر شنوايي ~ وضعيت ضعيف ترين صدا در هنگام تنظيم مدار با خروجي صوتي .