split - phase motor


اصطلاح
برق و الکترونیک
19 حرف
4 کلمه
معانی و توضیحات
موترو فاز - شکسته ~ موتور فاز شکسته اي که داراي سيم پيچي کمکي متصل شده به طور موازي با سيم پيچي اصلي ، اما با فاصله نسبت به موقعيت مغناطيسي آن ، است . سيم پيچ کمکي ميدان مغناطيسي دوار کمکي معمولاً به هنگام رسيدن سرعت موتور به مقدار از پيش تعيين شده اي باز مي شود .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت split - phase motor معنی split - phase motor معنی split - phase motor به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک split - phase motor در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
split - series motor
موترو سري - شکسته ~ موتور DC سري که يک سيم پيچي ميدان سري براي هر جهت گردش دارد .

split - stator variable capacitor
خازن متغير استاتور - شکسته ~ خازن متغير ي که داراي قسمت روتروي است که بين دو قسمت استاتور جداگانه ، مشترک است . از اين خازن در مدارهاي تانک آند و گحريد فرستنده براي متعادل سازي استفاده مي شود .

spoiler
اسپويلر ~ توري ميله اي نصب شده روي بازتابنده سهموي براي تغيير دادن الگوي باريکه مدادي بازتابنده به الگوي مربع کسکانت . گردان بازتابنده و توري 90 درجه نسبت به آنتن تغذيه کننده الگو را تغيير مي دهد .

spoking
پرده اي شدن ~ درست کار نکردن رادار که در آن لکخه هاي روشن براي مدت زنان غير عادي روي صفحه ي نمايش باقي مي ماند و خطوط شعاي را به وجود مي آورد که با نمايش اطلاعات تداخل مي کند .

spontaneous emission
گسيل خود به خو د ~ افت خود به خود اتم بر انگيخته به تراز انرژِ پايه و آزاد شدن انرژِ ان .

sporadic E layer
لايه E نامنظم ~ لايه يونيده شدگي شديدي که به طور نامنظم در داخل لايه E ايجاد مي شود . زمان ايجاد ، ارتفاع ، توزيع جغرافيايي ، بسامد نفوذ و چگالي يونيده شدگي آن متغير است.

spot
لکه ~ 1. ناحيه روشن ايجاد شده روي صفحه نمايش لامپ پرتو-کاتدي به وسيله باريکه الکتروني . 2. آگهي تجاري کوتاه مدت که در حين برنامه ها پخش مي شود .

spot beam
باريکه لکه اي ~ باريکه بسامد - راديويي از ماهواره اي که زاويه دهانه باريکي دارد تا سطح جغرافيايي نسبتاً کوچکي را پوشش دهد.

spot gluing
چسباندن نقطه اي ~ اعمال حرارت به ساختار چسب زده با حرارت دادن دي الکتريکي براي محک کردن چسب در نقاطي که کم و بيش به طور منظم توزيع شده اند.

sopt size
اندازه لکه ~ سطح مقطع باريکه الکتروني روي صفحه نمايش لامپ پرتوکاتدي .