قانون قطبیت چیست ؟

درست همان‌طور که یک باتری ۲ پایانه‌ی قطبی مخالف دارد، پدیدار شدن اهداف نیز ۲ قطب دارد. هنگامی که درک کنید قانون قطبیت چگونه کار می‌کند، می‌توانید نوع مناسب انرژی را به اهدافتان بدهید، و آن را با محتوای اهدافتان (یعنی همان‌چیزی که می‌خواهید به‌دست بیاورید) بیامیزید، به نحوی که شانس موفقیت را به حداکثر برساند.

بیایید در چگونگی استفاده از قانون قطبیت به نفع خودمان برای تحقق اهدافمان کاوش کنیم.

قانون قطبیت چیست؟

هر فکر (و از این رو هر هدف) ۲ مولفه دارد- محتوا و انرژی.

بنابراین، مثلا وقتی می‌خواهید یک عشق جدید را پدیدار کنید، این اطلاعات خام، محتوای اهدافتان است.

در ضمن، انرژی قدرتی است که این هدف را به پیش می‌راند. همین مولفه‌ی انرژی است که پیوند نزدیکی با قانون قطبیت دارد، و ضمیر نیمه‌آگاه شما نفوذ قدرتمندی روی این مولفه دارد.

بر اساس قانون قطبیت ، همه‌چیز دوگانه است- بنابراین چیزهایی که متضاد یک دیگر به نظر می‌رسند در واقع ۲ بخش جدانشدنی یک چیز هستند. مثلا به گرما و سرما فکرکنید- هرچند متضاد هم هستند اما در واقع در یک طیف قرار دارند و شما بدون احتمال وجود یکی از آنها نمی‌توانید دیگری را داشته‌باشید.

شما می‌توانید به هر چیزی که می‌خواهید فکر کنید تا به همین نحو پدیدار شود. مثلا فراوانی از کمبود مالی جدا شدنی نیست، عشق از تنهایی جدا شدنی نیست، و موفقیت از شکست جداشدنی نیست- هر کدام از این‌ها با احتمال آن یکی همراه است.

بنابراین اگر این مفهوم را درک کنید…

… چیزهایی را که می‌خواهید تحقق یابند بنویسید، و متضاد آن را هم بنویسید- این آغاز به کارگیری قانون قطبیت به‌طور موثر است.

شکست در تحقق اهداف از طریق قانون قطبیت

باورهای منفی که در عمق ضمیر نیمه‌آگاه شما نشسته‌است (مثلا این‌که شما آن‌قدر بااستعداد نیستید که موفق شوید یا آن‌قدر جذاب نیستید که کسی عاشق‌تان شود)، انرژی مقاصدتان را شکل می‌دهد. بنابراین، حتی اگر به محتوای اهداف فکر می‌کنید- مثل یافتن یک شریک عشقی فوق‌العاده یا به‌دست آوردن یک شغل عالی- شاید انرژی هیجانی‌تان با محتوای این هدف هم‌خوانی نداشته‌باشد.

اگر هیجان‌های قوی مانند شور و شوق و سرخوشی را در رابطه با اهدافتان تجربه می‌کنید، جریان اهداف قدرتمندی دارید که کمک‌تان می‌کند چیزهایی را که می‌خواهید محقق کنید. اگر این هیجان‌ها وجود ندارد یا شدیدا ناپایدار است، جریان اهداف مناسبی ندارید.

از هیجان‌هایی که در رابطه با مقاصدتان تجربه می‌کنید یادداشت‌برداری کنید و بررسی کنید که آیا با یک جریان مقاصد قدرتمند هم‌سو است یا نه.

یک باتری را با پایانه‌های قطبی متضادش تصور کنید- یکی مثبت، و یکی منفی. اگر آن را از یک جهت به یک مدار الکتریکی وصل کنید، به واسطه‌ی جاری شدن الکترون‌ها یک جریان الکتریکی ایجاد می‌شود. هرچند اگر باتری را از جهت دیگر به مدار وصل کنید، جریان الکترون‌ها برعکس می‌شود و الکترون‌ها در همان مدار در جهت مخالف جاری می‌شوند.

اگر می‌خواهید جریان اهدافتان را بهبود بدهید، هر باتری اضافه‌ای که دارید باید با سایر باتری‌ها هم‌سو باشد تا جریانی در همان جهت ایجاد کند- اگر باتری‌هایی را اضافه کنید و بعضی از آنها را در جهت اشتباه قرار دهید، جریان را دچار اختلال می‌کنید و دستگاه کار نخواهدکرد.

در بسیاری از موارد، آدم‌هایی که با قانون جذب کار می‌کنند جریان انرژی موثری ندارند چون به‌طور اتفاقی دارند از هر دو قطب هم‌زمان استفاده می‌کنند. اگر شما هر دو قطب را هم‌زمان و با یک شدت دارید، به سادگی یک‌دیگر را خنثی می‌کنند.

حتی اگر انرژی زیادی را وارد اهدافتان کنید، اگر اتفاقی هر دو قطب را ترکیب کنید، اساسا دارید علیه خودتان کار می‌کنید، و احتمال ندارد زندگی‌ای را که می‌خواهید، پدیدار کنید.

سعی کنید زمانی را اختصاص دهید و عمیقا فکر کنید آیا این درباره‌ی شما درست است یا نه.

قوانین جذب و قطبیت با هم کار می‌کنند

هرچند قانون قطبیت از قانون جذب متمایز است، اما این ۲ قانون به روش‌های شگفت‌انگیزی کار می‌کنند که ظرفیت منحصر به‌فرد پدیدار شدن خواسته‌ها را برای شما تحت تاثیر قرار می‌دهد. به هر حال، قانون جذب به ما می‌گوید چیزهایی را جذب می‌کنیم که با امواج ما هماهنگی دارند و موضوع تمرکز ذهنی ما هستند.

ضمنا، بر اساس قانون قطبیت همه چیز ماهیت دوگانه دارد، دو انتهای یک طیف که متضاد یک دیگر به نظر می‌رسند اما در واقع جدا نشدنی هستند. وقتی این قانون‌ها را ترکیب می‌کنید، می‌بینید که موضوع تمرکز ذهنی‌تان را تمام و کمال جذب می‌کنید- یعنی همان چیزی که واقعا با امواج‌تان هماهنگی دارد.

چگونه اهدافتان را قطبیده کنید

شما بعد از انجام تمرین سریعی را که ابتدای این مقاله آمده‌است، از ۲ انتهای طیف مقاصد و اهدافتان آگاه می‌شوید؛ اکنون بررسی کنید که آیا وقت زیادی را صرف می‌کنید تا تمرکز ذهن‌تان را روی چیزی بگذارید که متضاد باورهای منفی بنیادی‌تان است یا نه.

مثلا تصور کنید به خاطر باورهای محدودکننده‌تان کمبود مالی را تجربه می‌کنید و سعی دارید فراوانی را جذب کنید- “پکیج کمبود مالی و فراوانی” را تمام و کمال جذب خواهیدکرد. با این حال، به علت داشتن امواج هیجانی نیمه‌آگاه که هم‌سو با کمبودتان است، در نهایت همان را بیش‌تر به‌دست می‌آورید- کمبود.

اساسا، آن‌چه برای پدیدار شدن نیاز دارید، این است که یک قطب را انتخاب کنید و آن را به‌طور مداوم به کار ببرید. اگر هدف و مقصودتان قطبی قوی دارد، به خودی خود قوی خواهدبود و شانس بسیار زیادی برای پدیدار شدن خواهدداشت.

به عبارت دیگر، اگر سعی دارید فراوانی مالی را جذب کنید، اصلاح امواج هیجانی نیمه‌آگاه‌تان، که انرژی اهداف و مقاصدتان را معین می‌کند، برایتان مفید خواهدبود. و برای این کار، باید باورهای محدودکننده‌ی اصلی‌تان را بیابید و بر آنها غلبه کنید.