symbolic Logic


اصطلاح
برق و الکترونیک
14 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
منطق نمادين ~ منطقي که در آن نمادهاي مناسب براي محاسبه رابطه هاي عددي را براي کامپيوتر شرح مي دهند، مانند جبر بولي .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت symbolic Logic معنی symbolic Logic معنی symbolic Logic به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک symbolic Logic در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
symbolic programming
برنامه نويسي نمادين ~ شيوه اي براي برنامه نويسي بر اساس نمادهاي دلخواه به جاي رمزهاي عددي و آدرسهاي پيچيده کامپيوتر اين نمادها را به زبان ماشين ترجمه مي کند.

symetrical cyclically magnetized conelition
شرايط مغناطيس شدگي چرخه اي متقارن ~ شرايط ماده مغناطيسي هنگامي که به طور چرخه اي مغناطيسي شده است و حدود هيروي مغناطيس کننده اعمال شده برابر و با علامت مخالف بوده است. در نتيجه حدود چگالي شار برابر و علامتشان مخالف يکديگر است.

symmetrical relay
رله متقارن ~ رله اي داراي دو سيم پيچ مجزا که مي توانند به طور متقابل به عنوان پيچکهاي بازکننده و بسته کننده عمل کنند .

symmetrical transducer
تراگردان متقارن ~ تراگرداني که امکان تبادل بين همه زوجهاي معين پايه را بدون تاثير روي ارسال فراهم مي کند زيرا امپدانس تصور ورودي و خروجي آن برابر است.

symmetrical transistor
ترانزيستور متقارن ~ ترانزيستور پيوندي که الکترونهاي اميتر وکلکتور آن يکي هستند بنابر اين مي توان آنها را جابه جا کرد.

syn ( sync )
سينک ~ 1. نويسه بيتي که فريم زمان را در تسهيم کننده تقسيم زمان همزمان سازي مي کند . 2. ترتيبي که مودم سنکرون ، همزمان سازي بيتي را انجام مي دهد يا ترتيب دريافت اطلاعات از خطوط براي همزمان سازي کاراکتري .

sync compression
فشرده سازي همزماني ~ کاهش در بهره اعمال شده به سيگنال همزماني روي هر کي از سمتهاي محدوده ي دامنه آن نسبت به بهره در سطح مرجع معين .

sync generator
مولد همزماني ~ مولد الکترونيکي که پالسهاي همزماني را به استوديو تلويزيوني و تجهيزات فرستنده اعمال مي کند آن را مولد سيگنال همزماني نيز مي نامند .

synchro ( synchronous)
سنکرو ~ هر تعداد تغييرات در آلتر ناتور دو قطبي کوچک که در سيستم سنکرو به کار مي رود و رتوري با يک پيچک پيچيده شده روي هسته آهني دراد . اسناتور قسمت ثابتي از فريم است . رتور با تغييرات جريان در دوسر تمينالهاي آن انرژي دار مي شود . استاتور سه پيچک جداگانه با يک ترمينال دارد. در سيستم سنکرو ساده ، دو ...

synchro angle
زاويه سنکرو ~ جا به جايي زاويه اي روتور سنکرو از وضعيت صفر الکتريکي ان .