synchro angle


اصطلاح
برق و الکترونیک
13 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
زاويه سنکرو ~ جا به جايي زاويه اي روتور سنکرو از وضعيت صفر الکتريکي ان .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت synchro angle معنی synchro angle معنی synchro angle به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک synchro angle در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
synchro control transformer
ترانسفورمر کنترل سنکرو ~ ترانسفورمري که سيم پيچي ثانويه آن روي روتور بسته شده است. وقتي که سه هادي ورودي آن با ولتاژهاي تعيين زاويه تحريک مي شوند . هر دو هادي خروجي ولتاژ AC متناسب با سينوس اختلاف بين زاويه الکتريکي ورودي و زاويه مکانيکي رتور ايجاد مي شود . بنابر اين ولتاژ خروجي به طور سينوسي با مو ...

synchro control transmitter
فرستنده کنترل سنکرو ~ فرستنده سنکرو با دقت بالا که داراي سيم پيچهايي با امپدانس زياد است.

synchrocyclotrom
سنکرو سيکلترون ~ سيکلتروني که بسامد راديويي ميدان الکتريکي آن بابسامد مدوله مي شود .آن راسيکلتروني FM نيز مي نامند .

synchro differential receiver
گيرنده تقاضلي سنکرو ~ گيرنده سنکرويي که يک زاويه الکتريکي را از زاويه ديگر کم مي کند و اختلاف زاويه را به صورت مکانيکي ارايه مي دهد . يک مجموعه از سه هادي ورودي به وسيله مجموعه اي از ولتازهاي تعيين کننده زاويه تحريک مي شود . مجموعه ديگري از سه هادي ورودي با مجموعهديگري از ولتاژهاي تعيين کنندهزاويه ...

synchro differential transmitter
فرستنده تفاضلي سنکرو ~ فررستنده تفاضلي که يک زويه مکانيکي را به زاويه الکتريکي اضافه مي کند و مجموع را به صورت زاويه الکتريکي ازايه مي دهد . وقتي که سه هادي ورودي آن با ولتاژهاي تعيين کننده زاويه تحريک شوند . سه هادي خروجي ولتاژهايي راميدهند که تعيين کننده مجموع زواياي ورودي الکتريکي و روتور مکانيک ...

synchronism
همزماني ~ شرايطي که در ان دو يا چند کميت متغير داراي سرعت برابر باشند يا در يک لحظه از زمان به مقدار قله ي خود برسند .

synchronization
همزماني ~ نگهداشتن عملياتي همگام با عمليات ديگر ، مانند نگهداشتن باريکه الکتروني لامپ دوربين تلويزيوني در فرستنده .

synchronization error
خطاي همزماني ~ خطاي ناشي از زمان بندي نادرست دو عمليات در سيستم ناوبري .

synchronization indicator
نشانگر همزماني ~ نشانگري که رابطه بين دو کميت متغير ياجسم متحرک را به طور ديداري نشان مي دهد .

synchronize
همزمان سازي ~ ايجاد همزماني آن راسينگ متيز مي نامند .