synchro differential receiver


اصطلاح
برق و الکترونیک
29 حرف
3 کلمه
معانی و توضیحات
گيرنده تقاضلي سنکرو ~ گيرنده سنکرويي که يک زاويه الکتريکي را از زاويه ديگر کم مي کند و اختلاف زاويه را به صورت مکانيکي ارايه مي دهد . يک مجموعه از سه هادي ورودي به وسيله مجموعه اي از ولتازهاي تعيين کننده زاويه تحريک مي شود . مجموعه ديگري از سه هادي ورودي با مجموعهديگري از ولتاژهاي تعيين کنندهزاويه تحريک مي شود . رتور به اندازه اختلاف دو زاويه مي چرخد و گشتاور آن متناسب با سينوس اختلاف بين زوايا است . ان راسنکرو تفاضلي نيز مي نامند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت synchro differential receiver معنی synchro differential receiver معنی synchro differential receiver به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک synchro differential receiver در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
synchro differential transmitter
فرستنده تفاضلي سنکرو ~ فررستنده تفاضلي که يک زويه مکانيکي را به زاويه الکتريکي اضافه مي کند و مجموع را به صورت زاويه الکتريکي ازايه مي دهد . وقتي که سه هادي ورودي آن با ولتاژهاي تعيين کننده زاويه تحريک شوند . سه هادي خروجي ولتاژهايي راميدهند که تعيين کننده مجموع زواياي ورودي الکتريکي و روتور مکانيک ...

synchronism
همزماني ~ شرايطي که در ان دو يا چند کميت متغير داراي سرعت برابر باشند يا در يک لحظه از زمان به مقدار قله ي خود برسند .

synchronization
همزماني ~ نگهداشتن عملياتي همگام با عمليات ديگر ، مانند نگهداشتن باريکه الکتروني لامپ دوربين تلويزيوني در فرستنده .

synchronization error
خطاي همزماني ~ خطاي ناشي از زمان بندي نادرست دو عمليات در سيستم ناوبري .

synchronization indicator
نشانگر همزماني ~ نشانگري که رابطه بين دو کميت متغير ياجسم متحرک را به طور ديداري نشان مي دهد .

synchronize
همزمان سازي ~ ايجاد همزماني آن راسينگ متيز مي نامند .

synchronized sweep
جاروي سنکرون شده ~ ولتاژ جارويي که با ولتاژ AC کنترل مي شود ، به گونه اي که مسيرهاي رفت و برگشت روي اسيلوسکوپ پرتوکاتدي دقيقا روي هم سوار شده و به صورت يک خط ظاهر مي شوند.

synchronizing
همزمان سازي ~ فرايند نگهداشتن رابطه سرعت يا فازي ثابت بين دو کميت متغير يا جسم متحرک بين دو فرايند پويش .

synchronometer
همزمان سنج ~ ابزاري که تعداد چرخه هاي ايجاد شده به وسيله منبع سيگنال را در يک فاصله زماني معين مي شمارد و مي تواند در صورت راه اندازي شدن با بسامد استاندارد به عنوان ساعت اصلي عمل کند .

synchronous
همزمان ~ همگام يا همفاز، که به دو قطعه ، مدار يا ماشين اطلاق مي شود .