trace


اصطلاح
برق و الکترونیک
5 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
خط ، اثر ، رد ، مسير ~ 1. مسير قابل مشاهده لکه متحرک روي صفحه نمايش لامپ پرتو کاتد ~ 2. کميت بي نهايت کوچکي از ماده ~ 3. روش تشخيص پزشکي قابل تغيير که تحليلي از هر دستورالعمل اجرا شده ي کامپيوتر مي دهد و ان را با اجرا شدن هر دستورالعمل در خروجي مي نويسيد . 4. مسير رسانا روي برد مدار چاپي .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت trace معنی trace معنی trace به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک trace در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
trace concentration
غلظت رد ~ غلظت ماده کمتر از حد معمول براي آشکار سازي شيميايي .

trace interval
فاصله زماني دنبال روندگحي ~ فاصله زماني جارو براي دنبال کردن الگوي مطلوب روي صفحه نمايش لامپ پرتوکاتدي .

tracer
ردياب ~ 1. ماده خارجي ، معمولاً راديواکتيو ، که با ماده معيني مخلوط مي شود تا مکان يا توزيع بعدي آن را بتوان اشکار کرد. 2. رشته اي با رنگ متمايز که براي شماسايي در عايق سيم يافته مي شود .

track
شيار ~ 1. مسيري که يک کانال اطلاعات را روي نوار مغناطيسي يا محيط مغناطيسي ديگري ضبط مي کند . مکان شيار را دستگاه ضبط به جاي محيط ضبط ، تعيين مي کند . 2 . مولفه افقي مسيري که متحرک در واقع دنبال مي کند يا مسير مورد نظر ( کاربردهاي دريايي ) 3. رد هدف متحرک روي صفحه رادار PPI ~ يا نقشه معادل آن ~ 4. د ...

trackball
توپ کنترلي ~ قطعه کنترلي کامپيوتر براي حرکت دادن مکان نما روي صفحه مونيتور . اساس آن توپي است که ازادانه گردش مي کندو در پوششي قرار دارد که اطراف آن را حسگرهايي گرفته اند که حرکتهاي توپ ناشي از حرکت سر انگشتان را به حرکت مکان نما تبديل مي کند .

track - cpmmand guidance
هدايت رديابي فرمان ~ هدايت موشکي که در آن هدف و موشک با رادارهاي جداگانه رديابي مي شوند و فرمانهاي اصلاحي با راديو به موشک ارسال مي شود .

track homing
هدايت رديابي ~ فرياند دنبال کردن خط موقعيت شناخته شده اي براي عبور از شيء .

tracking
رديابي ؛رهگيري ؛دنبال روندگي ~ 1. شرايطي که در آن همه مدارهاي تنظيم شده در گيرنده به طور دقيق بسامد معين شده با ابزار تنظيم را در تمام محدوده ي تنظيم دنبال مي کنند . 2. حرکتي که در لب اصلي آنتن رادار يا راديو داده مي شود تا هدف متحرک از پيش تعيين شده اي را در فضا ،همواره در لب اصلي دنبال کند . 3. د ...

tracking beam
باريکه دريايي ~ باريکه اي که در سيستم پدافند موشکي ،در همه ي زمانها به طور مستقيم به سوي هدف نشانه گيري شده است . داده هايي که از اين باريکه به دست مي آيد از طريق باريکه اي که باريکه هدايت ناميده مي شود به موشک پدافند مي رسد .

tracking element
عنصر دريايي ~ قطعه اي در سيستم کنترل آتش که داده ها را ازقطعه موقعيت ياب دريافت مي کند و سرعت و جهت حرکت هدف و در بعضي موارد نرخ تغييرات سرعت و هدف آن را محاسبه مي کند.