transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency


اصطلاح
برق و الکترونیک
62 حرف
7 کلمه
معانی و توضیحات
بسامد انتقال ؛بسامد تقاطع ~ بسامد متناظر با محل تقاطع مجانبها يا قسمتهاي دامنه ي ثابت و سرعت ثابت منحني پاسخ بسامدي ضبط کردن است . اين منحني بدون نسبت ولتاژ ،برحسب دسيبل عنوان محور عمودي لگاريتم بسامد به عنوان محور افقي رسم مي شود . در کمتر از بسامد انتقال ،سطح به طور تدريجي به هنگام ضبط کردن کاهش مي يابد تا از ايجاد اعوجاج در نتهاي بم بلند جلوگيري شود . يک مقدار بسامد انتقال استاندارد 500Hz است .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency معنی transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency معنی transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
transition loss
تلفات انتقال ~ 1. اختلاف بين توان تابيده به مرز انتقال يا ناپيوستگي دو محيط در سيستم انتشار موج و توان ارسالي پس از ناپيوستگي که در صورت تطبيق پايان محيط پس از نا=يوستگي ،مي توان آن را مشاهده کرد . 2. نسبت توان تابيده به ناپيوستگي به توان ارسالي پس از ناپيوستگي ،برحسب دسيبل ،که در صورت تطبيق پايان ...

transition point
نقطه ي انتقال ~ نقطه اي که در آن ثابتهاي مدار عوض مي شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند .

transition region
ناحيه انتقال ~ ناحيه اي بين دو نيمرساناي همگن که در آن غلظت ناخالصي تغيير مي کند.

transit time
زمان گذر ~ زمان لازم براي حرکت الکترون يا ذره ي باردار ديگر بين دو الکترود در لامپ الکتروني يا ترانزيستور .

transit- time microwave diode
ديود ريز موج زمان -گذر ~ ديود زير موج حالت جامد که زمان گذر حاملهاي بار آن به اندازه کافي کوتاه است تا امکان عملکرد ديود را در باندهاي ريز موج فراهم کند. ديودهاي توده اي (مانند گان وLSA )و ديودهاي پيوندي (مانند باريت ،ايمپات و تراپات ) دو نوع اصلي آن هستند .

transit - time mode
مد زمان گذر ~ يکي از سه مدکاري ديود الکترون - انتقالي . حوزه هاي بار -فضا در کاتد شکل مي گيرند و در طول ناحيه رانش تا آند حرکت مي کنند. بسامد نوسان تحت تأثير ابعاد ناحيه رانش است . اين مد در ديودهاي گان به کار مي رود . دو مد ديگر LSA و مد حوزه ي -خاموش است .

translate
ترجمه کردن ~ تغيير دادن اطلاعات کامپيوتري از زباني به زبان ديگر بدون تأثير قابل توجه در معني .

translation look- aside buffer
بافر پهلو - نگر ترجمه ~ بافر مورد استفاده در سيستم هاي حافظه ي نهان کامپيوتر براي نگهداشتن آخرين ترجمه هاي کامل شده ي نشانيهاي مجازي به نشانيهاي فيزيکي .

translation loss ;playback loss
تلفات تبديل ؛تلفات پخش ~ مقدار اختلاف دامنه ي حرکت سوزن گرامافون با دامنه ي ضبط شده روي صفحه .

translator
مترجم ؛بسامد گردان ~ 1. سيستم يا شبکه کامپيوتري با روديها و خروجيهاي متعدد متصل شده به گونه اي که وقتي سيگنال نشان دهنده ي اطلاعات بيان شده به صورت رمز معين به ورودي ها اعمال مي شود ،سيگنالهاي خروجي همان اطلاعات را با رمز ديگري نشان مي دهند . 2. ترکيب گيرنده تلويزيوني وفرستنده کم توان تلويزيوني که ...