transition point


اصطلاح
برق و الکترونیک
16 حرف
2 کلمه
معانی و توضیحات
نقطه ي انتقال ~ نقطه اي که در آن ثابتهاي مدار عوض مي شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت transition point معنی transition point معنی transition point به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک transition point در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
transition region
ناحيه انتقال ~ ناحيه اي بين دو نيمرساناي همگن که در آن غلظت ناخالصي تغيير مي کند.

transit time
زمان گذر ~ زمان لازم براي حرکت الکترون يا ذره ي باردار ديگر بين دو الکترود در لامپ الکتروني يا ترانزيستور .

transit- time microwave diode
ديود ريز موج زمان -گذر ~ ديود زير موج حالت جامد که زمان گذر حاملهاي بار آن به اندازه کافي کوتاه است تا امکان عملکرد ديود را در باندهاي ريز موج فراهم کند. ديودهاي توده اي (مانند گان وLSA )و ديودهاي پيوندي (مانند باريت ،ايمپات و تراپات ) دو نوع اصلي آن هستند .

transit - time mode
مد زمان گذر ~ يکي از سه مدکاري ديود الکترون - انتقالي . حوزه هاي بار -فضا در کاتد شکل مي گيرند و در طول ناحيه رانش تا آند حرکت مي کنند. بسامد نوسان تحت تأثير ابعاد ناحيه رانش است . اين مد در ديودهاي گان به کار مي رود . دو مد ديگر LSA و مد حوزه ي -خاموش است .

translate
ترجمه کردن ~ تغيير دادن اطلاعات کامپيوتري از زباني به زبان ديگر بدون تأثير قابل توجه در معني .

translation look- aside buffer
بافر پهلو - نگر ترجمه ~ بافر مورد استفاده در سيستم هاي حافظه ي نهان کامپيوتر براي نگهداشتن آخرين ترجمه هاي کامل شده ي نشانيهاي مجازي به نشانيهاي فيزيکي .

translation loss ;playback loss
تلفات تبديل ؛تلفات پخش ~ مقدار اختلاف دامنه ي حرکت سوزن گرامافون با دامنه ي ضبط شده روي صفحه .

translator
مترجم ؛بسامد گردان ~ 1. سيستم يا شبکه کامپيوتري با روديها و خروجيهاي متعدد متصل شده به گونه اي که وقتي سيگنال نشان دهنده ي اطلاعات بيان شده به صورت رمز معين به ورودي ها اعمال مي شود ،سيگنالهاي خروجي همان اطلاعات را با رمز ديگري نشان مي دهند . 2. ترکيب گيرنده تلويزيوني وفرستنده کم توان تلويزيوني که ...

transliterate
ترجمه ~ تبديل نويسه هاي يک الفبا به الفباي ديگر .

transmission
انتقال ،ارسال ~ فرايند انتقال سيگنال ،پيام ،تصوير رياليا شکل ديگري از اطلاعات از يک مکان به يک يا جند مکان ديگر با کابل تار نوري ،خطوط سيمي، راديو،نور،باريکه هاي مادون قرمز يا سيستم هاي مخابراتي ديگر .2 . پيام سيگنال يا شکل ديگري از اطلاعات ارسال شونده . 3. نسبت شار نوري ارسال شده در محيط به شار نو ...