transmitter


اصطلاح
برق و الکترونیک
11 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
فرستنده ~ 1. تجهيراتي که سيگنال حامل RF ~ را توليد و تقويت مي کند. سيگنال حامل را با اطلاعات مدوله ميکند و حامل مدوله شده را براي تابش در فضا به صورت امواج الکترومغناطيس ، به آنتن تغذيه مي کند . 2. در سيستم تلفن ، ميکروفوني که امواج صدا را به سيگنالهاي af تبديل مي کند .

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت transmitter معنی transmitter معنی transmitter به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک transmitter در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
transmitter input polarity
بازده ارسال ~ نسبت توان کل خروجي اکوستيکي به توان الکتريکي ورودي به تراگردان الکتروآکوستيکي .

transmittivity
ارسال شوندگي ~ نسبت تابش ارسال شده به تابش وارد شده ي عمود بر مرز بين دو محيط .

transolver
ماشين سنکرون داراي روتور استوانه اي دو فاز در داخل استاتور سه فاز که به عنوان فرستنده يا ترانسفورماتور کنترلي بدون کاهش دقت يا صفرها عمل مي کند.

trasonic speed
سرعت تراصوتي ~ سرعتي در حدود 8 تا 1/2 ماخ ، متناظر با 960 تا 1450 کيلو متر بر ساعت ( تا 900 مايل بر ساعت ) که در آن يک يا چند نقطه محلي روي بدنه هواپيما يا موشک با سرعت زير صوت حرکت مي کنند در حالي يک يا چند نقطه ديگر در همان زمان با سرعت صوت يا فراصوتي حرکت مي کنند .

transparent plasma
پلاسماي شفاف ~ پلاسمايي که موج الکترومغناطيس مي تواند در آن منتشر شود . در حالت کلي ، پلاسما در بسامدهاي بالاتر از بسامد پلاسما ، شفاف است.

transpolarizer
تراقطبي ساز ~ امپدانس مداري کنترل شده ي الکترو ستاتيکي که مي تواند حدود 30 مقدار امپدانس مجزا و قابل توليد مجدد داشته باشد . دو خازن که هر کدام دي الکتريک فرو الکتريکي بلوزين با حلقه ي پس ماند تقريباً مستطيلي دارند ، به طور سري متصل مي شوند و وقتي که هر دو خازن در يک جهت قطبي شده باشند ، به صورت تک ...

transponder
تراپاسخگر ~ فرستنده / گيرنده اکوستيکي يا بسامد - راديويي که سيگنال ~ ( درخواست ) را دريافت مي کند و به طور خودکار پاسخي را با سيگنال توليد شده در داخل خود مي فرستد که اغلب رمز شده است و يا بسامدي متفاوت با سيگنال در خواست دارد و

transponder dead time
زمان سکوت تراپاسخگر ~ فاصله ي زماني بين شورع پالس و اولين لحظه اي که در آن تراپاسخگر مي تواند پالس جديدي را درافت کند يا پاسخ دهد

transportable phone
تلفن سيار ~ تلفن سياري که مي تواند توان خود را از باتري وسيله نقليه يا باتري داخل دستگاه دريافت کند.

transrectification
ترايکسو سازي ~ يکسو کردني که به هنگام اعمال ولتاژ متناوب به يک مار، در مدار ديگري اتفاق مي افتد.